الزام به تحویل مبیع

فهرست مطالب
ارکان دعوای الزام به تحویل مبیع
- احراز وقوع عقد بيع
- احراز عدم تحویل مبیع به مشتری( اصل بر عدم تحویل است).
- اگر موعدی برای تحویل مبیع پیش بینی شده باشد زمان آن فرا رسیده باشد.
نکته: عدم پرداخت ثمن معامله توجیهی برای عدم تحویل مبیع محسوب نمیشود زیرا مطابق ماده ۳۶۲ قانون مدنی به مجرد وقوع بیع مشتری مالک مبیع می گردد مگر اینکه فروشنده تحت شرایط مندرج در قانون مدنی به حق حبس استناد نماید.
تشریح موضوع دعوا
بر اساس ماده ۳۶۷ قانون مدنی:« تسلیم عبارت است از دادن مبیع به تصرف مشتری به نحوی که متمکن از انحاء تصرفات و انتفاعات باشد و قبض عبارت است از استیلاء مشتری بر مبیع. »
وفق بند ۳ ماده ۳۶۲ قانون مدنی یکی از آثار اصلی بیع، التزام فروشنده به تسلیم مبیع است. بنابراین، به محض وقوع عقد (یعنی ایجاب و قبول)، مالکیت به خریدار انتقال می یابد.
فروشنده نمیتواند بدون دلیل از تسلیم مبیع امتناع نماید.
اگر موعدی برای تسلیم مبیع در نظر گرفته نشود، تسلیم باید فوراً انجام گردد.
تسلیم نه تنها نسبت به خود مبیع انجام میگیرد، بلکه بر اساس ماده ۳۸۳ قانون مدنی باید نسبت به اجزاء و توابع مبیع نیز اجرا شود، زیرا فرض این است که آنها نیز داخل در بیع هستند.
مقصود از توابع، اشیایی است که برای استعمال و بهره برداری مبیع ضرورت دارد (مثل سوئیچ یا زاپاس اتومبیل)

مرجع صالح برای رسیدگی به دعوای الزام به تحویل مبیع
اگر مال منقول باشد دادگاه محل انعقاد عقد محل تسلیم مبیع و نیز محل اقامت خوانده صالح به رسیدگی اند اما اگر مبیع غیر منقول باشد حوزه قضایی محل وقوع مال صلاحیت رسیدگی دارد.
خواندگان دعوا
دعوا باید به طرفیت کسی مطرح شود که به عنوان بایع مبیع را فروخته است زیرا وفق بند ۳ ماده ۳۶۲ قانون مدنی وی ملزم است مال را تحویل مشتری بدهد، نه افراد ثالث، حتی اگر مال را در تصرف داشته باشند.
مالی یا غیر مالی بودن دعوای الزام به تسلیم مورد معامله
دعوای الزام به تحویل یا تسلیم مبیع یا مورد معامله در زمره دعاوی مالی است و اگر مال منقول باشد، از حیث هزینه دادرسی و صلاحیت دادگاه باید تقویم شود، اما اگر مبیع غیر منقول باشد، صرفاً از لحاظ صلاحیت دادگاه و پرداخت تمبر مالیاتی وکیل قابلیت تقویم دارد و از جهت هزینه دادرسی بر اساس ارزش منطقه ای ملک محاسبه می گردد.
مستندات قانونی مرتبط با دعوا و مبانی آن
مواد ۳۳۸ ۳۳۹ ۳۴۱، ۳۶۲، ۳۶۷، ۳۶۸، ۳۶۹، ۳۷۰، ۳۷۱، ۳۷۶، ۳۷۷ و ۳۸۳ قانون مدنی قاعدة فقهى الحاكم ولى الممتنع (ماده ۲۳۷ قانون مدنی)؛ اصل عدم دخول توابع در مبيع (ماده ۳۵۹ قانون مدنی)؛ اصل عدم تحویل مبيع
نکات کاربردی بسیار مهم مرتبط با دعوای الزام به تحویل مبیع
نحوه تسلیم مبیع
- تسلیم مبیع باید به گونه ای باشد که عرف خریدار را مسلط بر مال بداند، همان طور که ماده ۳۶۹ قانون مدنی مقرر کرده است: « تسلیم به اختلاف مبیع به کیفیات مختلفه است و باید به نحوی باشد که عرفاً آن را تسلیم گویند». دکتر کاتوزیان در جلد اول عقود معين صفحه ۱۶۶ مینویسد: «برای مثال قلم خودنویسی که فروخته میشود، زمانی در اختیار مشتری است که فروشنده آن را به دست خریدار با نماینده او بدهد، در حالی که تسلیم اتومبیل یا خانه با دادن کلید آن انجام میپذیرد و تسلیم زمین غیر محصور با دادن سند مالکیت زمین و رفع موانع تصرف در آن محقق می گردد.»
- در صورتی که مبیع عین معین باشد، تسلیم آن صرفاً یک ایفای تعهد است. ولی در کلی فی الذمه و کلی در معین (که به نظر ما عقد بیع تملیکی نیست) تسلیم علاوه بر ایفای تعهد سبب انتقال مالکیت به خریدار میشود. زیرا در کلی، از زمان تشکیل عقد نمیتوان مالکیتی برای خریدار شناخت و این مالکیت هنگامی قابل تصور است که فردی از افراد کلی معین شود و به تصرف خریدار داده شود. به این جهت می توان گفت که تسلیم در مبیع کلی دو اثر خواهد داشت یکی تملیک فردی از افراد مبیع و دیگری ایفای تعهد.( شهیدی حقوق مدنی ۶، ص ۳۷)
- در قرارداد پیش فروش آپارتمان چنانچه واحد مسکونی تکمیل نشده باشد، خریدار باید الزام به احداث و تکمیل ساختمان را نیز بخواهد زیرا این خواسته مقدم بر خواسته تسلیم مبیع است. چون که در صورت عدم درخواست این خواسته و بر فرض صدور حکم بر تسلیم مبیع، ساختمانی وجود ندارد تا اجرای احکام با قوه قهریه تسلیم خریدار کند. مضافاً اینکه حکم الزام به تکمیل ساختمان به خریدار این امکان را میدهد تا در صورت عدم انجام تعهد توسط متعهد در اجرای احکام مدنی خود نسبت به اجرای آن اقدام نماید.
عدم لزوم قبض جدید
اگر مبیع قبلاً در تصرف مشتری بوده باشد، محتاج به قبض جدید نیست همچنین مشتری میتواند مبیع را بدون اذن فروشنده قبض کند زیرا مالک مال است. اما در مبیع کلی یا کلی در معین حق این کار را ندارد و عمل وی غاصبانه محسوب میشود چون در این موارد پس از تعیین مصداق مالکیت منتقل می شود.

خسارت عدم تحویل مبیع
چنانچه در بیع نامه برای عدم تسلیم مبیع خسارت وجه التزام روزانه یا مقطوع پیش بینی شده باشد خریدار میتواند هم زمان وجه التزام را نیز بخواهد. ولی اگر وجه التزام پیش بینی نشده باشد خریدار میتواند بر اساس قواعد عام، از جمله ماده ۲۲۶ قانون مدنی مطالبه خسارت نماید برای مثال در منزل مسکونی یا خودرو چنانچه تسلیم با تأخیر انجام شده باشد دادگاه با ارجاع امر به کارشناس اجرت المثل ایامی که خریدار از تصرف در مال خود محروم بوده را به عنوان خسارت تعیین میکند. (در قالب تقویت منفعت و منافع ممكن الحصول)
عدم امکان تسلیم
در صورت عدم امکان تسلیم پس از صدور رأی خریدار میتواند نسبت به فسخ قرارداد اقدام کند.
ضمان معاوضی
- بر اساس ماده ۳۸۷ قانون مدنی و ضمان معاوضی اگر مبیع قبل از تسلیم بدون تقصیر و اهمال از طرف بایع تلف شود بیع منفسخ و ثمن باید به مشتری مسترد گردد.
نکته : قاعده فوق در خصوص اموال کلی مصداق ندارد زیرا قبل از تعیین مصداق، تملیک صورت نمی پذیرد. دکتر شهیدی، بر اساس گفته مشهور در فقه معتقد است در اموال کلی حتی اگر پس از تعیین مصداق مبیع تلف شود عقد منفسخ نمیشود و قاعده تلف مبیع قبل از تسلیم جریان پیدا نمیکند بلکه فروشنده ملزم است فرد دیگری را انتخاب و تسلیم کند (شهیدی، حقوق مدنی ۶، ص ۴۲) اما دکتر کاتوزیان این نظر را تخصیص می زند و می نویسد، پس، گفته مشهور را که «مبیع باید عین معین باشد» باید بدین گونه اصلاح کرد که «مبیع به هنگام تلف باید عین معین باشد.» ( کاتوزیان عقود معین، ج ۱، ش ۱۴۱)
قدرت بر تسلیم مبیع
قدرت بر تسلیم برای زمان اجرای عقد یا تحویل مبیع لازم است نه هنگام تشکیل عقد.
قدرت بر تسلیم نسبت به بخشی از مبیع بر اساس ماده ۳۷۲ قانون مدنی، اگر نسبت به بعضی مبیع بایع قدرت بر تسلیم داشته و نسبت به بعضی دیگر نداشته باشد، بیع نسبت به بعضی که قدرت بر تسلیم داشته صحیح است و نسبت به بعضی دیگر باطل است. و در هر حال خریدار نسبت به آن قسمتی که بیع صحیح بوده خیار تبعض صفقه دارد و میتواند قسمت باقی مانده را فسخ کند.
توابع مبیع نیز داخل در بیع است
توابع مبیع داخل در بیع است حتی اگر در عقد تصریح نشده باشد. توابع یعنی اشیایی که برای استفاده و بهره برداری از مبیع ضرورت دارد. مانند اینکه کسی که خودرویی را می فروشد ملزم است چرخ یدکی و جک و وسایل ابتدایی تعویض چرخ یا سیستم صوتی و باند را نیز همراه خودرو تحویل دهد یا در بیع خانه مسلماً آب و برق عرفاً از توابع بیع است. به نظر می رسد پارکینگ در فروش آپارتمان جزء توابع نباشد مگر اینکه در بیع بیاید، زیرا حسب ماده ۳۵۹ قانون مدنی اصل بر عدم دخول توابع در مبیع است. علی ای حال به طور مطلق نمیتوان در خصوص توابع مبیع نظر داد و باید به عرف محل رجوع شود.
حق حبس (گروکشی)
- به دلالت ماده ۳۷۷ قانون مدنی هر یک از بایع و مشتری حق دارد از تسلیم مبیع با ثمن خودداری کند تا طرف دیگر حاضر به تسلیم شود مگر اینکه مبیع یا ثمن مؤجل باشد. در این صورت هر کدام از مبیع یا ثمن که حال باشد باید تسلیم شود.
- حق حبس از حقوق عینی است که مستقیماً نسبت به مال معین قابل اعمال می باشد و یکی از نتایج اصلی همبستگی دو عوض است.
- اگر مبیع و ثمن مؤجل و تاریخ هر دو واحد باشد باز هم حق حبس برای طرفین وجود دارد.
- اگر مبیع یا ثمن قابل تجزیه باشد و قسمتی از آن تسلیم شود، حق حبس صرفاً نسبت به همان اندازه از بین میرود و نسبت به قسمت تسلیم نشده باقی است.
- سؤال: چنانچه فروشنده در دفاع بیان دارد به علت عدم پرداخت ثمن حاضر نشده است مبیع را تسلیم کند و از حق حبس خود استفاده نموده دادگاه مواجه با چه تکیفی است؟ (در فرض وجود حق حبس برای هر دو طرف معامله)
شیوه واحدی درباره پرسش فوق وجود ندارد.
نظر اول شعبه چهارم دیوان عالی کشور در دادنامه شماره ۱۸۷ مورخ ۱۳۱۷/۱/۲۸ مختصرا این گونه نظر داد که حکم بر الزام فروشنده به تسلیم مبیع صادر میشود و نهایت آنکه در موقع تسليم ثمن بایع باید حاضر به تسلیم مبیع شود تا مشتری اجبار به تسلیم ثمن گردد.
نظر دوم دکتر کاتوزیان معتقد است اگر فروشنده دعوای متقابل مبنی بر مطالبه وجه مطرح کرده باشد. دادگاه هر دو طرف را محکوم میکند. اما اگر دعوای متقابل مطرح نشده باشد، دعوای خریدار باید رد شود. (محکومیت طرف مقابل با توجه به عدم طرح دعوای متقابل وجاهت قانونی ندارد.) پذیرفتن دعوی اجبار از طرف کسی که خود وفای به عهد نکرده است به طور کلی با مفاد ماده ۳۷۷ قانون مدنی سازگار به نظر نمی رسد. همچنین حکم بر محکومیت طرف مقابل (خواهان) مبنی بر پرداخت ثمن معامله با توجه به عدم طرح دعوای متقابل موجه نیست.( کاتوزیان عقود معین، ج ۱، ش ۱۳۱)
موارد سقوط حق حبس
نخست: برای ثمن یا مبیع اجل یا مدت تعیین شده باشد در اینجا کسی که مهلت برای پرداخت ثمن یا تسلیم مبیع ندارد قاعدتاً حق حبس هم ندارد. همین طور در صورتی که هر دو عوض مؤجل باشد کسی که موعد تسلیم او دورتر باشد فقط حق حبس دارد.
دوم: در صورتی که یکی از طرفین به میل خود به تعهد عمل کرده باشد، زیرا ظهور در این دارد که او از حق حبس خود صرف نظر کرده است.
اداره حقوقی قوه قضائیه در بحث حق حبس در نظریه مشورتی شماره ۸۷۳/۹۶/۷ مورخ ۱۳۹۶/۴/۱۹ دو نظر متفاوت ارائه داده است
«نظریه اکثریت: ماده ۳۷۷ قانون مدنی در موردی قابل اعمال است که ثمن و بیع هر دو حال بوده یا فقط یکی از آنها حال و دیگری مؤجل باشد و شامل موردی که هر دو مؤجل باشد. نخواهد بود. سؤالات بعدی منتفی است. نظریه اقلیت: ۱. با توجه به تعریف قانونی بیع در ماده ۳۰۸ قانون مدنی معامله موضوع استعلام ولو اینکه ثمن و مثمن هر دو مؤجل بوده باشد از مصادیق بیع محسوب بوده و کلیه آثار و احکام و شرایط قانونی بیع بر آن مترتب میباشد و طبق ماده ۳۷۷ قانون مدنی و قاعده عدالت و انصاف هر یک از بایع و مشتری حق دارند از تسلیم مبیع یا ثمن خودداری کنند تا طرف دیگر حاضر به تسلیم شود و در قسمت اخیر ماده قانونی مذکور استثنایی بر اصل مارالذکر قرار داده و بیان داشته که اگر مبیع یا ثمن مؤجل باشد در این صورت هر کدام از مبیع یا ثمن که حال باشد باید تسلیم شود بنابراین در قضية ما نحن فيه كه هر دو عوض مؤجل بوده و در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۱، مبیع مؤجل تبدیل به حال گردیده و در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۱۵ نیز ثمن مؤجل حال شده است. در صورتی که به تعهد مؤجلی که زودتر تبدیل به حال شده یعنی تسلیم مبیع عمل نشود خریدار میتواند از دادن ثمن به استناد حق حبس خودداری کند …»
پرسش های بسیار مهم متدوال در دعوای الزام به تحویل مبیع
آیا قبل از انتقال رسمی ملک به خریدار، دعوای تسلیم مبیع مال غیر منقول قابلیت استماع دارد؟
در خصوص املاک ثبتی، برخی از محاکم معتقدند تا زمانی که ملک رسماً به خریدار منتقل نشده دعوای تسلیم مبیع قابلیت استماع ندارد، زیرا تحویل مبیع غیر منقول نوعی دعوی خلع ید محسوب میشود. اداره حقوقی قوه قضائیه نیز با این نظر موافق است.( نظریه مشورتی شماره ۱۳۱۸/۱۴۰۰/۷ مورخ ۱۴۰۰/۱۱/۱۶). اما به نظر می رسد این دو هیچ ملازمه ای با هم ندارند و چنانچه دادگاه فی الواقع وقوع عقد بیع را محرز بداند، می تواند حکم بر الزام فروشنده به تحویل و تسلیم ملک صادر کند اگر استناد مخالفین به رأی وحدت رویه شماره ۶۷۲ مورخ ۸۳/۱۰/۱ باشد، باید گفت این رأی صرفاً درباره دعوای خلع ید صادر شده است نه تسلیم مبیع ،بنابراین نمی توان با این استدلال که هنوز ملک در دفتر املاک به نام فروشنده است و سند رسمی انتقال هنوز تنظیم نشده خریدار را از تصرف در ملک خود محروم ساخت.
پیشنهاد: بهتر است خواهان هم زمان با طرح خواسته الزام به تحویل مبیع، الزام خوانده یا مالک رسمی به تنظیم سند رسمی انتقال را نیز بخواهد.

اگر فروشنده خود مبیع را از شخص دیگری خریداری کرده و هنوز مبیع را تحویل نگرفته باشد خریدار دوم باید الزام چه کسی را به تسلیم مبیع بخواهد؟
در این فرض به نظر میرسد دادگاه در صورت احراز معامله اول و دوم میتواند فروشنده اول و دوم را ملزم به تسلیم مبیع به خریدار دوم نماید این دیدگاه ما را از چالش ها و مشکلات عملی می رهاند و در مرحله اجرا نیز ملک در ید هر شخصی که باشد از وی انتزاع ید شده و به خریدار دوم تحویل داده میشود.
اداره حقوقی در نظریه مشورتی شماره ۷/۹۹/۳۲۲ مورخ ۱۳۹۹/۴/۲۱ در این باره بیان داشت: «اولاً، دعوای «ج» (خریدار دوم) به طرفیت «ب» (خریدار اول) مبنی بر الزام به تحویل مبیع، ارتباطی به انتقال موقعیت قراردادی ندارد؛ زیرا انتقال قرارداد هنگامی است. که شخص ثالثی جانشین یکی از طرفین عقد میشود و موقعیت قراردادی یکی از طرفین با تمام حقوق و تعهدات قراردادی ناشی از آن به دیگری منتقل میشود و در واقع انتقال دهنده از رابطه حقوقی کنار رفته و انتقال گیرنده جانشین وی میشود و بر این اساس تضمینات برقرار شده برای عقد به قوت خود باقی است و دفاعیات انتقال دهنده در برابر طرف اصلی عقد به انتقال گیرنده انتقال می یابد؛ اما در فرض سؤال صرف معاملات بعدی صورت گرفته نسبت به مبیع مشمول عنوان انتقال قرارداد نیست.
ثانياً، اصولاً دعوای الزام به تحویل مبیع به استناد سند عادی، به سبب آنکه مستلزم احراز وقوع بيع و اثبات مالکیت خواهان است، به تنهایی قابل استماع نیست و اگر ملک دارای سند رسمی باشد، پیش از طرح دعوای الزام به تنظیم سند رسمی، با توجه به رأی وحدت رویه شماره ۶۷۲ مورخ ۱۳۸۳/۱۰/۱ هیئت عمومی دیوان عالی کشور نمی توان دعوای مزبور ( الزام به تحویل مبیع) را مطرح و استماع کرد؛ بنابراین در فرض سؤال چنانچه سند ملک به نام «الف» (فروشنده اول) باشد، دعوای الزام به تحویل مبیع و الزام به تنظیم سند رسمی انتقال توامان به طرفیت «ب» (ید ماقبل خواهان) و شخص «الف» اقامه می شود، و گرنه دعوای الزام به تحویل مبیع به طرفیت «ب» قابلیت استماع دارد.» (به نظر می رسد عبارت ندارد» صحیح باشد اما به هر تقدیر در سایت اداره حقوقی بدین شکل منتشر شده است).
نکته 1: شایان ذکر است در انتقال موقعیت قراردادی رضایت و اذن طرف دیگر عقد ضرورت دارد (برخلاف انتقال قهری و انتقال موضوع قرارداد.)
نکته 2 : در این فرض پذیرش دیدگاهی که معتقد است قبل از انتقال رسمی سند. خواسته الزام به تحویل مبیع قابلیت استماع ندارد مشکل را تا حدودی حل میکند زیرا با انتقال رسمی ملک به خریدار آخر چالش اصلی برطرف شده و او می تواند بدون مانع حقوقی و به عنوان مالک رسمی ملک علیه دیگران طرح دعوا نماید دادگاه نیز میتواند فروشنده اول و دوم را ملزم به تسلیم مبیع به خریدار دوم نماید.