تجزیه حق فسخ در قرار داد مشارکت در ساخت

در قرارداد مشارکت در ساخت ممکن است طرفین قرارداد متعدد باشند. یک فرض آن حالتی است که قرارداد مشارکت بین یک سازنده و چند مالک یا چند سازنده و یک مالک و یا چند سازنده و چند مالک منعقد شود. حالت دیگر زمانی است که در ابتدا یک سازنده با یک مالک قرارداد منعقد میکند و در ابتدای قرارداد طرفین متعدد نیستند؛ ولی با فوت مالک یا سازنده قرارداد به ورثه متعدد متوفی منتقل میشود.
لذا سؤال اصلی این است که اگر در این قرارداد حق فسخی به وجود بیاید و خیار بین چند ذوالخیار مشترک باشد آیا هر کدام از آنها می تواند به تنهایی و بدون رضایت دیگران قرارداد را فسخ کند؟ در فرضی که قرارداد به وراث متعدد منتقل میشود قانون مدنی به ارث رسیدن خیارات فسخ را پذیرفته است اما درباره این موضوع که حق فسخ به چه ترتیبی به ورثه میرسد و آنها چگونه باید حق فسخ خود را اعمال کنند ساکت است.
برای پاسخ به این پرسش اولین مسئله ای که لازم است بررسی شود این است که آیا حق فسخ تجزیه پذیر است یا خیر؟ در زمینه تجزیه پذیری حق فسخ نظرات مختلفی وجود دارد و به ناچار باید با توجه به مبانی فقهی و حقوقی دیگر از بین نظرات موجود نظر احسن را برگزید سؤال بعدی که مؤثر در یافتن پاسخ است این است که تجزیه حق فسخ به چه عاملی بستگی دارد؟ با توجه به ارتباطی که بین تجزیه پذیری حق فسخ و تجزیه پذیری قرارداد وجود دارد باید گفت اگر قراردادی تجزیه پذیر باشد حق فسخ ناشی از آن هم قابلیت تجزیه دارد ولی اگر قرارداد بسیط باشد حق فسخ هم به تبع آن بسیط خواهد بود. لذا با توجه به این که ضابطه تجزیه حق فسخ منوط به تجزیه پذیر و یا تجزیه ناپذیر بودن قرارداد است این سؤال مطرح است که چه قراردادهایی قابل تجزیه هستند و چه قراردادهایی قابل تجزیه نیستند؟ آیا اصل بر تجزیه پذیری قراردادهاست یا بر تجزیه ناپذیری؟
فهرست مطالب
تحلیل و ارزیابی موضوع
خیار فسخ در اصل یک حق مالی است و ویژگیهای حق مالی از جمله قابلیت نقل و انتقال و اسقاط را دارد و دارنده خیار میتواند حق فسخ را اسقاط کند. طبق ماده ۴۴۵ قانون مدنی هر یک از خیارات بعد از فوت منتقل به وراث می شود. ولی خیار ثالث و خیاری که با قید مباشرت دارنده ایجاد شده است به وارثان دارنده منتقل نمیشود.
قانون مدنی به ارث رسیدن خیارات فسخ را پذیرفته است اما درباره این موضوع که حق فسخ به چه ترتیبی به ورثه میرسد و آنها چگونه باید حق فسخ را اعمال کنند ساکت است. اموال ورثه ای به صورت مشاعی است و گاهی اوقات وراث در اعمال خيارات قانونی و قراردادی خود اختلاف پیدا می کنند. در این میان این سؤال پیش می آید که اگر حق فسخی وجود داشته باشد، آیا یکی از شرکا یا برخی از شرکا می توانند حق فسخ خود را اعمال کنند یا حق فسخ را باید تمام شرکا با هم اعمال کنند؟
برای مثال در پرونده ای فردی قرارداد مشارکت در ساختی را منعقد می کند و بعد از آن برای مالک به موجب خیار تخلف شرط، حق فسخ ایجاد میشود. مدتی بعد از ایجاد حق فسخ مالک فوت میکند و قهراً حق فسخ به ورثه مالک میرسد. از پنج ورثه ،مالک سه مالک اقدام به انشای فسخ قرارداد میکنند و دو نفر از ورثه با فسخ قرارداد موافق نبودند و فسخ را انجام نمی دهند. سه ورثه دادخواست تأیید فسخ را به طرفیت سازنده مطرحمیکنند. دادگاه وارد رسیدگی میشود و حکم به بطلان دعوی صادر می کند؛ به این استناد که حق فسخ قابل تجزیه نیست و برای اعمال حق فسخ باید کل مالکین اقدام به فسخ کنند.
در این مورد دادگاه به استناد تجزیه ناپذیر بودن حق فسخ دادخواست را رد کرده است. اما مسئله ای که لازم است بررسی شود این است که آیا حق فسخ همیشه تجزیه ناپذیر است؟ این که حق فسخ قابل تجزیه باشد یا نباشد به چه عاملی بستگی دارد؟ به جهت بررسی دقیق موضوع ابتدا دیدگاه های مختلف در مورد تجزیه پذیری حق فسخ را بیان میکنیم و سپس با توجه به ارتباطی که بین تجزیه پذیری حق فسخ و تجزیه پذیری قرارداد وجود دارد به پاسخ پرسش می پردازیم.
تجزیه پذیری حق فسخ
فقیهان در مورد حق فسخ انتقالی به ورثه نظرات مختلفی دارند که عبارت اند از ۱ – نظریه هر وارث یک خیار مستقل در سهم همه ورثه؛ ۲ نظریه هر وارث یک خیار مستقل نسبت به سهم خود؛ ۳- نظریه مجموع ورثه، یک خیار واحد. در ادامه به شرح هر یک از این دیدگاه ها می پردازیم.
1) نظریه هر وارث یک خیار مستقل در سهم همه ورثه
برخی از فقها معتقدند اگر بعضی از وراث عقد را فسخ و بعض دیگر اجازه کنند آقوی این است که آن از سوی همه وراث فسخ میشود. یعنی اگر یک نفر از ورثه اقدام به فسخ کند مثل این است که همه ورثه، قرارداد را فسخ کرده اند و این فسخ به همه وراث سرایت میکند.
2) نظریه هر ورثه یک خیار مستقل نسبت به سهم خود
عده ای از فقیهان مسئله نحوه استحقاق خیار هر کدام از ورثه را این گونه بیان کرده اند که هر کدام از ورثه به طور مستقل در سهم خود خیار دارد. لذا او فقط میتواند نسبت به سهم خود نه) سایر سهمها قرارداد را فسخ و یا امضا نماید. اگر آنها در فسخ و امضا اتفاق نکردند فقط طرف مقابل به علت تبعض صفقه، خیار تبعض صفقه پیدا میکند.
3) نظریه مجموع ورثه یک خیار واحد
گروهی از فقیهان برای مجموع ورثه یک خیار واحد قائل شده اند. زمانی که یکی از ورثه عقد را فسخ کند و دیگری آن را امضا نماید فسخ از بین می رود. علامه حلی مینویسد: «آیا ورثه میتوانند خیار را تفریق کنند؛
عده ای فسخ و عده ای امضای عقد را انتخاب نمایند؟ در پاسخ این سؤال چندین قول است و بهترین اقوال منع تفریق مذکور است.»
اگر برای مورث بیش از یک خیار نباشد برای جمیع وراث نیز یک خیار بیشتر نخواهد بود، زیرا مورث و وراث فقط یک فسخ را مالک هستند و آنچه به وراث منتقل شده است همان حق فسخ مورث است. بنابراین اگر وراث متعدد باشند نمیتوانند خیار را تفریق کنند و عده ای بعض خیار را فسخ و عده دیگر بعض دیگر آن را اجازه نمایند بلکه باید همه آنها یا عقد را فسخ و با امضا کنند.
قائلین به این دیدگاه معتقدند از ادله انتقال خیار به وراث بیش از همان میزان حق برای مورث اثبات نمیشود بنابراین حق در همان حالتی که برای مورث ثابت است به مجموع ورثه منتقل میشود و از آنجا که خیار نسبت به مورث حصه بردار نیست بنابراین اختصاص آن برای هر کدام از ورثه به نسبت سهم ارث او دلیلی ندارد.
ماده ۸۲۳ قانون مدنی ذکر میکند حق شفعه بعد از موت شفیع به وارث یا وراث او منتقل میشود. این ماده به وارثان یا وراث شخصی که حق شفعه داشته است، اجازه میدهد که بعد از فوت او از این حق بهره مند شوند.
همچنین در ماده ۸۲۴ آمده است: هرگاه یک یا چند نفر از وراث حق خود را اسقاط کند باقی وراث نمیتوانند آن را فقط نسبت به سهم خود اجرا نمایند و باید یا از آن صرف نظر کنند یا نسبت به تمام مبیع اجرا نمایند. به عبارت دیگر اگر یک یا چند نفر از وراث از حق خود صرف نظر کنند سایر وراث قادر به اجرای آن حق نسبت به سهم خود نیستند، بلکه باید یا به طور کلی از آن منصرف شوند و یا نسبت به تمام مبیع اجرا نمایند. این مواد به اصل بسیط بودن حق شفعه اشاره دارند به این معنا که حق شفعه قابل تبعیض نیست.
مطابق این دیدگاه مجموع ورثه به صورت عموم مجموعی حق خیار را به ارث می برند؛ به این معنی که صاحبان حق خیار باید یا با یکدیگر فسخ کنند و یا به صورت مشترک امضا کنند نه این که هر فرد اختیار امضا با فسخ معامله را به تنهایی داشته باشد برخی از این نظریه این گونه تفسیر کرده اند که حق خیاری که به ارث میرسد یک امر بسیط وحدانی است و هر چیزی که از او باقی میماند و ماترک اوست به صورت دقیق به مجموع ورثه منتقل میشود و مجموع ورثه حقوق بیشتری به غیر از همان حق وحدانی ندارند و این حق به صورت کلی قابل فسخ و امضا توسط كل ورثه است. بنابراین هیچ تأثیری بر فسخ بخشی از ورثه بدون فسخ بقیه ورثه نخواهد بود و برخی از محققان با استدلال به این نظر روی آورده اند که ادله ارث نشان دهنده این است که حق خیار به ورثه میرسد اما نحوه این انتقال به ورثه مشخص نیست قطعی است که هر زمان که تمام ورثه یک معامله خیاری را فسخ کنند، فسخ اعمال خواهد شد و هر زمان که همه امضا کنند، امضا اعمال خواهد شد. این باور قدر مسلم و مبتنی بر اصل احتیاط است.
خیار یک حق بسیط و تجزیه ناپذیر است بنابراین در صورتی که ورثه صاحب حق خیار متعدد باشند میتوانند به اتفاق قرارداد را فسخ کنند، ولی فسخ قرارداد از سوی بعضی از آنان حتی به نسبت سهم الارث خودشان نافذ نیست زیرا تجزیه خیار و نفوذ آن نسبت به بخشی از مورد معامله موجب زبان طرف مقابل خواهد بود مفهوم مخالف این سخن این است که اگر تجزيه حق فسخ به ضرر طرف مقابل نباشد خیار قابل تجزیه خواهد بود. به عبارت دیگر از آنجا که خیار حق مالی غیر قابل تجزیه است وارثان نمی توانند به نسبت سهم الارث خود از آن بهره مند شوند و ناگزیرند یا همگی با هم از خیار استفاده کنند و عقد را فسخ نمایند یا خیار را ساقط کنند. زیرا تجزیه خیار به ضرر طرف دیگر است.
با بررسی اقوال مختلف در مورد تجزیه پذیری حق فسخ مشاهده کردیم که در مورد قابلیت تجزیه حق فسخ ،وراث نظرات گوناگونی وجود دارد و مسئله، اختلافی است. لذا باید با توجه به مبانی فقهی و حقوقی دیگر از بین نظرات موجود نظر احسن را برگزید. مطلبی که در ارتباط مستقیم با این موضوع است تجزیه پذیری قرارداد است و برای رسیدن به پاسخ ابتدا باید امکان تجزیه قرادادها را مورد بررسی قرار دهیم اگر قراردادی تجزیه پذیر باشد حق فسخ ناشی از آن هم قابلیت تجزیه دارد، ولی اگر قرارداد بسیط باشد حق فسخ هم به تبع آن بسیط خواهد بود. لذا با توجه به این که ضابطه تجزیه حق فسخ منوط به تجزیه پذیر و یا تجزیه ناپذیر بودن قرارداد است این سؤال مطرح است که چه قراردادهایی قابل تجزیه هستند و چه قراردادهایی قابل تجزیه نیستند؟ آیا اصل بر تجزیه پذیری قراردادهاست یا بر تجزیه ناپذیری؟
اصل تجزیه پذیری قراردادها
هرگاه طرفین عقد بیش از دو نفر باشد یا مورد معامله، متعدد یا قابل تجزیه باشد به طوری که هر قسمت از آن بتواند مستقلاً تقویم شود، عقد مزبور قابل انحلال به عقود متعدد میباشد و در صورتی که عقد بین دو نفر واقع شود و مورد معامله، واحد غیر قابل تجزیه باشد عقد بسیط و غیر قابل انحلال است.
برای تشخیص امکان تجزیه حق فسخ باید بررسی کنیم که آیا قرارداد قابل تجزیه است یا خیر؟ قابل تجزیه بودن قرارداد به دو اعتبار مطرح است:
۱) یکی به اعتبار ذوالخیار، یعنی اگر خیار بین چند ذوالخیار مشترک باشد، آیا هر کدام از آنها میتواند بدون رضایت دیگران قرارداد را فسخ کند یا خیر؟
۲) مورد دیگر این است که یک ذوالخیار آیا میتواند بعضی از موضوع معامله را فسخ کند و بعضی را فسخ نکند؟ محل بحث ما در اینجا همان مورد اول است و بحث را از باب تعدد ذوالخیار مطرح میکنیم. در هر دو صورت، ضابطه این که بشود حق فسخ را تجزیه کرد یا نه، این است که اولاً قرارداد قابل تجزیه باشد یا نباشد و ثانیاً این تجزیه و به تبع آن فسخ نباید به زبان طرف مقابل باشد.
در حقوق ایران و فقه امامیه، اصل تجزیه پذیری قرارداد یا به عبارت دیگر اصل انحلال عقد به عقود متعدد پذیرفته شده است. عرف نیز به صرف عدم تحقق بخشی از قرارداد تمام قرارداد را در معرض زوال قرار نمی دهد بلکه بخش باطل یا اجرا نشده یا قابل فسخ را از قرارداد مجزا می سازد و مابقی قرارداد را به اعتبار خود حفظ میکند.
در حقوق و فقه بقاء و اجرای قرارداد به شدت تأکید شده و قانون گذار در موارد متعدد به این امر اشاره کرده است. اما انعقاد یک قرارداد لزوماً به اجرای کامل آن منتهی نمیشود. در صورتی که به هر دلیلی اجرای کامل قرارداد امکان پذیر نباشد ضرورت تجزیه قرارداد مطرح میشود. به عبارت دیگر اصلی که در نظر گرفته میشود اجرای قرارداد است اما اگر موانعی در اجرای این اصل بروز کند اجرای ناقص یا بخشی از قرارداد ترجیح داده میشود به جای این که از کل قرارداد چشم پوشی شود. زیرا در عقد لازم بر هم زدن عقد یک امر نامتعارف و خلاف اصل است و نیازمند مجوز قانونی یا توافق قراردادی است با اصل بودن تجزیه پذیری در همه مواردی که بخشی از قرارداد اعم از شرط و یا وصف موضوع تعهد با مانعی روبه رو شود ضمانت اجرای مربوطه فقط همین بخش از قرارداد را در بر میگیرد و بقیه قرارداد به اعتبار و صحت خود باقی است و در صورت اجرا یا انجام هر بخش از قرارداد عوض قراردادی به آن تعلق میگیرد و بطلان و فسخ جزئی اعمال میگردد.
اصولاً نقض یا تخلف در عقد مسئولیت آور است و حسب مورد ضمانت اجرای بطلان فسخ انفساخ و سپس جبران خسارت را در پی خواهد داشت. اما در پاسخ به این سؤال که آیا بطلان و فسخ در این گونه موارد کل قرارداد را شامل میشود یا تنها بخش نقض شده قرارداد را به ناچار باید به قواعد و اصول حاکم بر قراردادها رجوع کنیم در حقوق مدنی ایران ضوابط و قواعدی بر قرارداد حاکم است که تجزیه پذیری آن را نشان میدهد و در صورت بطلان یا عدم نفوذ بخشی از عقد بر اساس نظر مشهور فقهای امامیه فقط آن بخش مورد نقض باطل یا غیر نافذ خواهد بود و بقیه قرارداد صحیح و اجرای آن ممکن است. اگرچه اصل بر تجزیه پذیری قرارداد است اما در قانون تجزیه ناپذیری نیز در موارد خاص و با ملاحظاتی در نظر گرفته شده است و در موارد خاص ممکن است قرارداد تجزیه ناپذیر باشد.
به طور کلی اصل بر تجزیه پذیری قرارداد است و اگر قراردادی تجزیه پذیر باشد حق فسخ به وجود آمده در آن قرارداد هم قابل تجزیه خواهد بود ولی اگر قرارداد تجزیه ناپذیر باشد و یا اگر قابل تجزیه باشد، ولی این تجزیه به زبان طرف مقابل باشد حق فسخ نیز قابلیت تجزیه نخواهد داشت.
مثلاً در یک قرارداد اجاره که چند مالک وجود دارند، اگر حق فسخ ایجاد شود و بعضی از مالکین قرارداد اجاره را فسخ کنند و بعضی فسخ نکنند اینجا دوگانگی ایجاد میشود و موضوع اجاره ملک بلاتکلیف میشود و این امکان وجود ندارد که مستأجر نسبت به بعضی از مال الاجاره استفاده کند و نسبت به مابقی قرارداد منحل شود و مستأجر نتواند استفاده کند. در واقع امکان تجزیه مال الاجاره وجود ندارد بنابراین در این مورد حق فسخ قابل تجزیه نیست.
اما ممکن است در مواردی حق فسخ قابل تجزیه باشد. برای مثال سه نفر به عنوان مالکین مشاعی یک ملک با مبایعه نامه عادی اقدام به فروش آن می کنند. سپس دو نفر از فروشندگان اقدام به طرح دعوای تأیید فسخ معامله با لحاظ خیار غبن مینمایند در حالی که شخص سوم به عنوان یکی دیگر از مالکین مشاعی حاضر به طرح دعوی نمیشود در این خصوص با توجه به این که هر یک از مالكين مشاعی حق تصرف در مایملک خود را دارد در صورت وجود حق فسخ میتوانند اعمال فسخ کنند. در این مورد با توجه به مواد ۴۴۵ و ۴۴۸ قانون مدنی خیار فسخ حق دارنده آن است و اختیار اعمال یا انصراف از آن با اوست. در اینجا دعوا قابل تجزیه است و هر کدام از مالکان مشاعی می توانند به نسبت سهم خود معامله را فسخ کنند یا خیار فسخ خود را ساقط کنند. بنابراین دادگاه می بایست به ماهیت دعوای طرح شده رسیدگی و اقدام به صدور حکم کند و اگر دادگاه حکم بر تأیید فسخ معامله صادر کند فروشنده اول و دوم با خریدار مشاعاً مالک خواهند بود و هر کدام از آنها میتوانند از دادگاه صدور دستور فروش را درخواست کنند.

صور انحلال عقد واحد به عقود متعدد
بعضی از حقوق دانان صور انحلال عقد واحد به عقود متعدد را در سه شکل بیان کرده اند.
1) تجزیه قرارداد به اعتبار موضوع آن
اکثر موارد تجزیه قرارداد در قانون مدنی و فقه امامیه مربوط به تجزیه قرارداد به اعتبار موضوع آن است در مواردی که موضوع قرارداد، متعدد است یا اگر موضوع قرارداد واحد است ولی قابلیت تجزیه دارد، قاعده انحلال عقد مورد استفاده قرار میگیرد تجزیه قرارداد به اعتبار موضوع آن در موردی صورت میگیرد که هر یک از اجزای قرارداد و تعهد قابلیت آن که مستقلاً مورد معامله و تعهد واقع شوند را داشته باشند اگر مالی که بایع، مالک آن است به همراه مالی که بایع مالک آن نیست به موجب عقد واحد مورد معامله قرار گیرد بیع در قسمتی که بایع مالک آن است صحیح و در قسمت دیگر فضولی است. در ا در اینجا عقد واحد به منزله عقود متعدد است و از این رو اگر بعض از مبیع مستحق للغیر درآید فقط در آن قسمت که متعلق حق دیگری است، عقد غیر نافذ خواهد بود.
ماده ۴۴۵ ق.م. تصریح میکند که هر یک از خیارات بعد از فوت منتقل به وراث میشود اما در نحوه اسحقاق وراث از ارث خیار و نیز کیفیت اعمال آن بحث وجود دارد. دلیل این مطلب آن است که خیار، همیشه متعلق به یک امری است که این امر گاهی مرکب قابل تجزیه و گاهی بسیط غیر قابل تجزیه است. مراد از امر قابل تجزیه قابل تقسیم بودن متعلق خیار است به طوری که تقسیم نقصان فاحش قیمت به مقداری که عادتاً قابل مسامحه نیست بر آن وارد نمی سازد. مثال امر قابل تقسیم، زمین، باغ و خانه است که تقسیم ضرری بر آن متوجه نمیکند و مقصود از امر غیر قابل تجزیه غیر قابل تقسیم بودن متعلق خیار است به طوری که تقسیم، نقصان فاحش قیمت به مقداری که عادتاً قابل مسامحه نیست بر آن وارد می سازد. غالب شیای غیر قابل تقسیم حالت بسیط دارند و اگر کسی آنها را تقسیم کند، یا رر اساسی به آن میرسد و یا چنین کاری در آن ممکن نیست.
2) تجزیه قرارداد به اعتبار تعدد اطراف آن
الف) در صورتی که در یک عقد بایع یک نفر و مشتری متعدد باشد.
در برخی موارد ممکن است یک شخص در برابر چند شخص متعهد به انجام عملی شود. مثلاً هرگاه یک نفر در مقابل چند نفر از شخصی کفالت نماید، به تسلیم او به یکی از آنها در مقابل دیگران بری نمیشود. «هرگاه شخصی در مقابل دو نفر کفالت شخص دیگری را بنماید و سپس او را به یکی از این دو نفر تسلیم کند از التزامش در مقابل شخص دیگر رهایی نیافته است زیرا این عقد کفالت با دو نفر در حکم دو عقد بوده و مانند جایی است که با هر کدام از این دو فرد جداگانه عقد کفالت را منعقد نموده باشد. در واقع در چنین حالتی یک عقد کفالت و یک تعهد به احضار مکفول به چند عقد و تعهد مستقل تجزیه میشود که گویی برای هر کدام عقدی جداگانه منعقد شده است.
ب) در صورتی که در یک عقد بایع متعدد و مشتری یک نفر باشد.
تعدد متعهدين ممکن است به واسطه تعدد در موضوع تعهد باشد و یا ممکن است موضوع تعهد واحد بوده ولی اجزای آن قابلیت تجزیه داشته باشند. در صورتی که تعدد متعهدین به واسطه ی تعدد در موضوع عقد باشد، تجریه تعهد امکان پذیر است. برای مثال اگر در صورتی که تعدد متعهدین به واسطه تعدد در موضوع عقد باشد تجزیه تعهد سه نفر نسبت به مالک یک خانه متعهد شوند که هر کدام وظیفه نوسازی یک قسمت از خانه را بر عهده بگیرند (مثلاً یکی نقاشی، دیگری معماری و سومی برق کاری این تعهد واحد، دارای موضوعات متعدد است. اگر یکی از این متعهدین، تعهد خود را اجرا نکند یا از اجرای آن انصراف دهد تعهد سایرین به قوت خود باقی می ماند و تجزیه تعهد امکان پذیر است. در واقع تعهد به تعداد افراد، تجزیه شده و به عنوان تعهدهای جداگانه در نظر گرفته میشود که مستقل از یکدیگر آثار و احکام خاص خود را دارند.
در صورتی که متعهدین متعدد باشند ولی موضوع تعهد واحد باشد ولی اجزای آن قابلیت تجزیه داشته باشد نیز تعهد قابل تجزیه است. برای مثال اگر سه شخص متعهد به تملیک یک خانه شوند که هر کدام مالک دو دانگ از آن هستند تعهد به انتقال مالکیت در هر حال قابل تجزیه است. هر متعهد می تواند آن را جداگانه و صرف نظر از وضعیت سایر متعهدین اجرا کند، حتی اگر موضوع انتقال غیر قابل تجزیه باشد. هنگامی از تجزیه پذیری قرارداد سخن به میان می آید که موضوع معامله از لحاظ طبیعی و یا حقوقی قابل تجزیه باشد، یعنی حتی در فرض متعدد بودن بدهکاران و یا طلبکاران نیز در صورتی میتوان از انحلال قرارداد به اعتبار تعدد طرفین سخن گفت که موضوع تعهد از جهت طبیعی یا حقوقی، قابل تجزیه باشد.
ادله تجزیه پذیری قراردادها
با توجه به این که در قوانین قاعده قانونی عامی دیده نمیشود که قراردادها در چه مواردی تقسیم ناپذیرند به نظر میرسد اصل بر تقسیم پذیر بودن قراردادها است و قانون گذار هر جا که لازم دیده است به صورت موردی و استثناء، به تقسیم ناپذیری حق یا تعهدی تصریح کرده است.
مبانی متعددی توجیه گر وجود تجزیه قرارداد به عنوان یک اصل در نظام حقوقی ایران است. این مبانی عبارت اند از: ۱) قصد و اراده مشترک طرفین ۲) اصل صحت ۳) اصل لزوم ۴) خلاف اصل بودن وحدت مطلوب؛ ۵) قاعده فقهی انحلال عقد واحد به عقود متعدد؛ ۶) قاعده میسور؛ ۷) خیار تبعض صفقه 8) تجزیه پذیری عقد از شرط ضمن آن.
در ادامه هر یک از این موارد را بررسی میکنیم و سپس موارد مؤید تجزیه پذیری قراردادها در قوانین را ذکر میکنیم
1) قصد و اراده مشترک طرفین
اصل اصلی و تعیین کننده در زمینه تجزیه پذیر یا تجزیه ناپذیر بودن قرارداد قصد مشترک طرفین است طرفین میتوانند قراردادهایی را که اصولاً تجزیه پذیر هستند با توافق خود غیر قابل تجزیه اعلام کنند و یا بالعکس اما مشکل اساسی در جایی بروز پیدا میکند که طرفین در مورد این مسئله توافقی ندارند و از اوضاع و احوال و سایر امارات و قرائن نیز نمی توان آن را احراز کرد.
اگر طرفین صریحاً اراده خود را نسبت به این که قصد آنها مجموع قرارداد و تعهدات است نه بخشی از آن اعلام کرده باشند دلیلی برای اعلام صحت جزئی قرارداد و تعهد باقی نمیماند و اگر یکی از تعهدات باطل باشد، امکان تجزیه وجود ندارد و تمام تعهد و قرارداد باطل میشود. در صورت سکوت طرفین، عرف بیانگر ارادۀ ضمنی طرفین است و با رجوع به عرف می توان قائل شد هنگامی که چند تعهد ضمن تعهدی واحد مورد قبول قرار گرفته است، اراده طرفین بر این است که هر یک از آنها مستقلاً مطلوب بوده است و در صورت عدم تحقق تعهد دیگر همچنان لازم الاجرا باشد.
2) اصل صحت
در ماده ۲۲۳ قانون مدنی میخوانیم هر معامله که واقع شده باشد محمول بر صحت است مگر این که فساد آن معلوم شود.» از دیدگاه قانون هر معامله ای که واقع شود درست و نافذ است و طرفین باید به مفاد آن پایبند باشند و به تعهدات خود عمل کنند مگر این که فساد عقد ثابت شود. علاوه بر این که اثر اصل صحت صحیح تلقی شدن عقد است همچنین در قراردادهای تجزیه پذیر و در فرض انحلال جزئی قرارداد این اثر در مورد بخشی از عقد قابل تحقق است.
3) اصل لزوم
در عقد لازم بر هم زدن عقد امری نامتعارف و خلاف اصل است که نیاز به مجوز قانونی یا قراردادی دارد. در واقع اصل لزوم بر همه قرارداد حاکم است و هیچ دلیلی مبنی بر عدم حکومت اصل لزوم در صورت تجزیه قرارداد وجود ندارد. در عناوین برای اثبات قاعده انحلال به اصل لزوم استناد شده است. صاحب عناوین حکم لزوم را در هر یک از ابعاض عقد نیز جاری میداند. اگر در مورد بعضی از مقتضیات عقد مانعی وجود داشته باشد و به این علت عقد در آن قسمت خاص، فاقد اثر باشد این مسئله موجب تردید در سایر اجزائی که مانعی در مورد آنها وجود ندارد نمیشود . شود محقق ثانی نیز در اثبات قاعده انحلال به اصل لزوم استناد کرده است که حکم به صحت عقد نسبت به بعض، به علت وجود شرط لزوم در آن بعض است.
بنابراین به جز مواردی که حق فسخ معامله به علت نقض بخشی از قرارداد در قانون صراحتاً پیش بینی شده است در سایر موارد به استناد اصل لزوم حق فسخ باقی مانده قرارداد منتفی است زیرا هیچ دلیل موجهی وجود ندارد که تجزیه قرارداد مانع جریان اصل لزوم در بخش باقی مانده قرارداد باشد.
4) اصل تعدد مطلوب خلاف اصل بودن وحدت مطلوب
وحدت مطلوب خلاف متعارف است که باید احراز شود. به عبارت دیگر، اراده طرفین قرارداد حفظ قرارداد حتی در فرض جدایی بخشی از آن است و عدم اجرای بخشی از قرارداد را موجب از بین رفتن کل قرارداد نمیداند.
بعضی از حقوق دانان معتقدند چنانچه در عقد تصریح نشده باشد که تعهد مؤجل از کدام یک از دو قسم وحدت یا تعدد مطلوب است و اوضاع و احوال و قرائن هم دلالتی بر آن نکند ظاهر آن است که تعهد مزبور از نوع تعدد مطلوب است. به عبارت دیگر در موارد شک در وحدت یا تعدد مطلوب اصل بر تعدد مطلوب است مگر آن که خلاف آن ثابت شود. از منظر فقه امامیه نیز آنچه به نظر میرسد آن است که ظاهر ادله در معاملات تعدد مطلوب است.
5) قاعده انحلال عقد واحد به عقود متعدد
مفاد قاعده انحلال عبارت است از این که عقد واحد به عقود متعدد تجزیه میشود. بنای عقلا نیز مطابق این قاعده است و هرگاه اشخاص به چند چیز ملتزم شوند ولی یکی از آنها قابل اجرا نباشد یا اساساً چنین تعهدی به وجود نیامده باشد مجموعه مرکب از این تعهدات را باطل نمی دانند بلکه قسمت هایی که صحیحاً تعهد شده است را لازم الاجرا می دانند.
6) قاعده میسور
میسور در لغت به معنای آسان شده و ممکن و معسور» به معنی دشوار و سخت است. معنای این قاعده آن است که هرگاه انجام تکلیفی سخت یا غیر مقدور شود، اگرچه تکلیف در آن قسمت غیر مقدور الزامی نیست، ولی آن میزان از تکلیف که ممکن و مقدور است ساقط نمی شود. در واقع در اینجا مانند قاعده انحلال عمل میشود و تکلیف منحل به تعداد اجزای آن میشود و آن بخش که ناممکن است از شخص ساقط میشود و آن قسمت که ممکن است بر عهده فرد باقی میماند به طور خلاصه طبق قاعده میسور، کاری را که نمیتوان تماماً انجام داد، نباید تماماً ترک نمود.
7) خیار تبعض صفقه
مقصود از تبعض در لغت به معنی تجزیه و پاره پاره شدن و معنی صفقه دست به هم زدن است. خیار تبعض صفقه وقتی حاصل می شود که عقد بیع نسبت به بعض مبیع به جهتی از جهات باطل باشد در این صورت مشتری حق خواهد داشت بیع را فسخ کند یا به نسبت قسمتی که بیع واقع شده است قبول کند و نسبت به قسمتی که بیع باطل بوده است ثمن را استرداد کند. این خیار برای پیشگیری از ضرر ناروای طرفی است که معامله به ضرر او تجزیه شده است بنابراین طبع آن با عقود معوض سازگار است و در عقود رایگان مانند هبه راه ندارد. در این مورد قرارداد قهراً به دو جزء تقسیم شده است.
در اصطلاح حقوقی به حق فسخ ناشی از تجزیه و پاره پاره شدن معامله خیار تبعض صفقه میگویند و طرفی که معامله به ضرر او تجزیه شده است خیار فسخ دارد. علت تجزیه ممکن است بطلان، فسخ یا انفساخ بخشی از معامله باشد. مشهور حقوق دانان معتقدند خیار تبعض صفقه، ویژه بطلان عقد نسبت به جزئی از مبیع نیست و در هر مورد که عقد نسبت به بعض 1 قد منحل (اعم از بطلان انفساخ یا فسخ شود، قابل اجراست.
چنانچه بخشی از قرارداد باطل باشد اثر بطلان به بخش باطل محدود شده و بخش دیگر عقد به اعتبار و صحت خود باقی است. صاحب عناوین در خصوص خیار تبعض صفقه بیان میکند که عقد واحد در صحت و بطلان قابل جمع نیست یا باید قائل باشیم که در صورت بطلان جزئی از عقد تمام عقد باطل است یا این که عقد واحد را به دو عقد تجزیه کنیم که یکی صحیحو دیگری باطل است.
8) تجزیه پذیری عقد از شرط ضمن عقد
هر چند که شرط ضمن عقد بخشی از مفاد عقد است اما رابطه این دو رابطه ای بین اصل و فرع است و تجزیه پذیری عقد از شرط در قانون مدنی حکم فرماست. برای مثال به موجب مواد ۲۳۵ و ۲۳۹ و ۲۴۰ و ۲۴۲ و ۱۲۴۳ ق.م نیز در صورت عدم تحقق شرط عقد به اعتبار خود باقی است و تنها برای مشروط له حق فسخ قرارداد وجود دارد.
موانع تجزیه قرارداد
تجزیه پذیری قراردادها در برخی موارد با مانع مواجه شده و این موانع باعث می شوند که قرارداد تجزیه نشود و انحلال قسمتی از آن به تمام قرارداد سرایت کند. در ادامه برخی از این موانع را بررسی میکنیم
1) تراضی طرفین
طرفين عقد میتوانند تعهدی را که قابل تجزیه نیست در رابطه قراردادی خود تجزیه پذیر اعلام کنند و یا برعکس تعهدی که تجزیه پذیر است را غیر قابل تجزیه اعلام کنند همان طور که در اغلب موارد طرفین قرارداد به هر یک از اجزای تعهد به نحو جداگانه توجه دارند همان طور هم ممکن است تعهدات متعددی که در قالب یک تعهد جمع شده است را به عنوان یک کل و یک مجموعه تجزیه ناپذیر اراده کنند و وجود خلل حتی در یک بخش از تعهد را به منزله وجود خلل در تمام تعهد تلقی نمایند. در این صورت تعهدات عقد به گونه ای به یکدیگر گره میخورد که عدم انجام جزئی از تعهد به منزله عدم انجام كل تعهد است مثلاً اگر یک نقاش یک معمار و یک برق کار تعهد کنند برای شخصی خانه ای را بازسازی کنند و تحویل دهند و در قرارداد تصریح شود که تعهدات متعهدین به نحو اجتماع یا تجزیه ناپذیر است در صورت عدم اجرای حتی یک بخش از آن تمام تعهد نقص شده است.
2) تجزیه ناپذیر بودن موضوع تعهد
تجزیه قرارداد زمانی صورت میگیرد که موضوع قرارداد، قابلیت تجزیه داشته باشد. ماهیت برخی از تعهدات به گونه ای است که جز با اجرای تمام تعهد ایفای مورد نظر حاصل نمیشود. تعهد غیر قابل تجزیه تعهدی است که موضوع آن ماهیتاً یا به موجب قرارداد قابل تجزیه بین متعهدین یا متعهدلهم نباشد. به عبارت دیگر برخی تعهدات تجزیه ناپذیرند و طبیعت این نوع تعهدات چنان است که اجرای جزئی آن مفید فایده نیست.
مثلاً در عقد کفالت، اگر دو نفر در مقابل شخص دیگری از فردی کفالت نمایند به محض این که هر یک از این دو نفر شخص مکفول را تسلیم کند تعهد اجرا شده تلقی میشود ایفای این تعهد دو حالت دارد یا متعهدین مكفول را تسلیم کرده و تعهد انجام یافته تلقی میشود و یا این افراد مکفول را تسلیم نمیکنند که در این صورت تعهد نقض شده است و با توجه به واحد بودن مکفول حالتی که یکی از متعهدین به تعهد خود در خصوص تحويل مكفول عمل کرده و دیگری عمل نکند متصور نیست.
همچنین گاهی شخصی در برابر چند شخص متعهد به انجام کاری میشود که قابلیت تجزیه ندارد تعهد به ترک فعل حقوقی یا مادی می تواند مصداقی برای تجزیه ناپذیر بودن تعهد تلقی شود مثلاً زمانی که شخصی در مقابل چند نفر متعهد میشود که به انجام عملی اقدام نکند این تعهد قابل تجزیه نیست و نمیتوان موردی را تصور کرد که تعهد در مقابل یکی از متعهدلهم اجرا شده و در مقابل دیگری اجرا نشود.
3) تضامن
تضامن باعث میشود تا تعهد به اعتبار تعدد اطراف آن تجزیه نشود؛ زیرا تعهدی که برقرار شده است هر یک از متعهدین را ملزم میکند تا در صورت مراجعه متعهدله تماماً از عهده اجرای تعهد برآید؛ بنابراین تعهدی که قید تضامن داشته باشد قابل تجزیه نیست قید تضامن قیدی به نفع متعهدله است و او هرگاه و به هر نحو که بخواهد میتواند این تعهد را تجزیه کرده و به هر یک از متعهدان به هر اندازه که بخواهد رجوع کند. در حقوق ایران اصل بر مسئولیت اشتراکی است نه تضامنی و این اشتراکی بودن مسئولیت است که تجزیه پذیری قرارداد را مطابق قاعده قرار داده و تضامنی بودن که در واقع مانع تجزیه قرارداد است باید اثبات گردد.
جمع بندی
به طور خلاصه همان طور که بیان شد در قرارداد مشارکت در ساخت ممکن است طرفین قرارداد متعدد باشند، به این نحو که یا قرارداد مشارکت بین طرفین متعدد منعقد میشود و یا در ابتدا طرفین متعدد نیستن ولی با فوت یکی از آنها قرارداد به ورثه متعدد متوفی انتقال می یابد. قانون به ارث رسیدن خیارات فسخ را پذیرفته است، اما درباره این موضوع که حق فسخ به چه ترتیبی به ورثه می رسد و آنها چگونه باید حق فسخ خود را اعمال کنند اختلاف وجود دارد. لذا این سؤال پیش می آید که اگر حق فسخی وجود داشته باشد آیا برخی از شرکا میتوانند حق فسخ خود را اعمال کنند یا حق فسخ را باید تمام شرکا با هم اعمال نمایند؟
برای پاسخ به این پرسش اولین مسئله ای که لازم بود بررسی شود این بود که آیا حق فسخ تجزیه پذیر است. یا خیر؟ لذا ابتدا دیدگاههای مختلف در مورد تجزیه پذیری حق فسخ را بیان کردیم و دیدیم که فقیهان در مورد حق فسخ انتقالی به ورثه نظرات مختلفی دارند که عبارت اند از ۱) نظریه هر وارث یک خیار مستقل در سهم همه ورثه 2) نظریه هر وارث یک خیار مستقل نسبت به سهم خود 3) نظریه مجموع ورثه یک خیار واحد. با توجه به نظرات مختلفی که در این زمینه وجود دارد به ناچار باید با توجه به مبانی فقهی و حقوقی دیگر از بین نظرات موجود بهترین نظر را انتخاب کنیم.
سؤال بعدی که باید به آن می پرداختیم این بود که تجزیه حق فسخ به چه عاملی بستگی دارد؟ مطلبی که در ارتباط مستقیم با این موضوع است تجزیه پذیری قرارداد است. اگر قراردادی تجزیه پذیر باشد، حق فسخ ناشی از آن هم قابلیت تجزیه دارد، ولی اگر قرارداد بسیط باشد، حق فسخ هم به تبع آن بسیط خواهد بود. لذا با توجه به این که ضابطه تجزیه حق فسخ منوط به تجزیه پذیر و یا تجزیه ناپذیر بودن قرارداد است این سؤال مطرح شد که چه قراردادهایی قابل تجزیه هستند و چه قراردادهایی قابل تجزیه نیستند؟
هنگامی از تجزیه پذیری قرارداد سخن به میان می آید که موضوع معامله از لحاظ طبیعی و یا حقوقی قابل تجزیه باشد، یعنی حتی در فرض متعدد بودن بدهکاران و یا طلبکاران نیز در صورتی می توان از انحلال قرارداد به اعتبار تعدد طرفین سخن گفت که موضوع تعهد از جهت طبیعی یا حقوقی قابل تجزیه باشد. با توجه به این که در قوانین قاعده قانونی عامی دیده نمی شود که قراردادها در چه مواردی تقسیم ناپذیرند به نظر میرسد اصل بر تقسیم پذیر بودن قراردادها است و قانون گذار هر جا که لازم دیده است به صورت موردی و استثناء، به تقسیم ناپذیری حق یا تعهدی تصریح کرده است.
در حقوق ایران و فقه امامیه اصل تجزیه پذیری قرارداد یا به عبارت دیگر اصل انحلال عقد واحد به عقود متعدد پذیرفته شده است. عرف نیز به صرف عدم تحقق بخشی از قرارداد تمام قرارداد را در معرض زوال قرار نمی دهد، بلکه بخش باطل یا اجرا نشده یا قابل فسخ را از قرارداد جدا می کند و مابقی قرارداد را به اعتبار خود حفظ میکند.
مبانی متعددی توجیه گر وجود تجزیه قرارداد به عنوان یک اصل در نظام حقوقی ایران است که این مبانی عبارت اند از: ۱) قصد و اراده مشترک طرفین ۲) اصل صحت 3) اصل لزوم 4) خلاف اصل بودن وحدت مطلوب 5) قاعده فقهی انحلال عقد واحد به عقود متعدد ۶) قاعده میسور۷) خیار تبعض صفقه 8) تجزیه پذیری عقد از شرط ضمن آن.
به طور کلی اصل بر تجزیه پذیری قرارداد است و اگر قراردادی تجزیه پذیر باشد، حق فسخ به وجود آمده در آن قرارداد هم قابل تجزیه خواهد بود، ولی اگر قرارداد تجزیه ناپذیر باشد و یا اگر قابل تجزیه باشد ولی این تجزیه به زبان طرف مقابل باشد، حق فسخ نیز قابلیت تجزیه نخواهد داشت. قرارداد مشارکت در ساخت هم از این قاعده کلی مستثنا نیست و اگر این قرارداد تجزیه پذیر باشد به تبع آن حق فسخ به وجود آمده هم قابل تجزیه است، ولی اگر این تجزیه باعث ضرر سازندگان و یا مالکین دیگر شود، امکان تجزیه قرارداد و تجزیه ی حق فسخ وجود ندارد و همه آنها یا باید قرارداد را فسخ کنند و یا باید از حق فسخ خود صرف نظر کنند.

علی عبدی
وکیل پایه یک دادگستری
بیش از 16 سال تجربه وکالت تخصصی دادگستری
متخصص دعاوی ملکی و حقوقی
گروه وکلا و مشاورین حقوقی میزان
تهران، میدان ونک، خیابان نهم گاندی، پلاک 5، واحد 9
