بطلان معامله به دلیل فقدان قصد و رضا

فهرست مطالب
مقدمه
در معاملات حقوقی، قصد و رضا از ارکان اساسی تشکیل یک قرارداد معتبر محسوب میشوند. هرگونه خدشه در اراده طرفین میتواند به بطلان یا عدم نفوذ معامله منجر شود. در نظام حقوقی ایران، عواملی همچون اشتباه، اکراه، تدلیس و سوءاستفاده از ضعف اراده، از جمله عیوبی هستند که میتوانند صحت یک قرارداد را زیر سؤال ببرند. در این مقاله، به بررسی دعوای اعلام بطلان معامله به دلیل فقدان و یا مخدوش بودن قصد و رضا و تبیین عیوب اراده، مستندات قانونی، اشتباهاتی که قصد را زائل کرده و باعث بطلان عقد می شود، پرداخته و همچنین شرایط و آثار تحقق اکراه و اضطرار و تأثیر آن ها بر روابط حقوقی طرفین را تحلیل خواهیم کرد. در پایان نیز نمونه ای از دادخواست و رای اعلام بطلان معامله به دلیل مخدوش بودن قصد و رضا را به شما کاربران و دانشجویان عزیز ارائه می نماییم.
ارکان دعوای بطلان معامله به دلیل مخدوش بودن قصد و رضا
«توجه گردد وجود یکی از بندهای زیر برای بطلان عقد کافی است. به عبارتی برای انعقاد عقد هر چهار عنصر زیر باید غیر مخدوش و سالم باشد»
- عدم وجود اراده (نداشتن قصد انشاء یا قصد ایجاد عقد مثل قرارداد مجنون یا مست.)
- عدم اعلام و بیان اراده (بیان اراده معمولاً از طریق لفظ یا نوشته یا عمل خاصی اعلام می شود.)
- عدم توافق و تطابق دو اراده (منطبق نبودن ایجاب و قبول)
- عدم سلامت یا عیب اراده (اشتباه در نوع عقد یا مورد معامله یا وصف اساسی یا جوهری عقد یا هویت فرد که شخصیت او علت عمده عقد است و یا اکراه طرف معامله)
بطلان معامله به جهت صوری بودن، با توجه به اهمیت ویژه ای که داشت به صورت جداگانه در مقاله ای دیگر بررسی شده است و جهت ملاحظه آن به دعوای تائید بطلان معامله صوری مراجعه نمائید.
مستندات قانونی مرتبط با دعوای بطلان معامله به جهت فقدان قصد و رضا
مواد ۱۹۰ الی ۲۰۹ قانون مدنی
قاعدة فقهى «العقود تابعه للقصود» (تبعيت عقد از قصد)
قاعده فقهى «ما قصد لم يقع و ما وقع لم يقصد» (آنچه که منظور بوده واقع نشده و آنچه که واقع شده منظور نبوده)
حاکمیت اراده باطنی در تشکیل و تفسیر قراردادها
تعریف قصد و رضا
برای انجام عقد، هر یک از دو طرف باید اراده انعقاد آن را داشته باشند. اراده مرکب از رضا و قصد است. قصد و رضا با یک سلسله اعمال درونی انجام میگیرد. وقتی میخواهید کتابی را خریداری کنید، کتاب را در ذهن تصویر و میل باطنی و اشتیاق به داشتن آن پیدا میکنید که این «رضا» است سپس تصمیم می گیرید آن را بخرید. رضا همان رضایت و تمایل داشتن به انجام معامله است، مرحله ای است که شخص به لحاظ وجود خصایص و شرایطی خاص متمایل به انجام معامله می شود. «رضا» در اصطلاح حقوقی میل و گرایش باطنی به انجام عمل حقوقی یا رضایت داشتن به معامله است.

«قصد» به عمل حقوقی در عالم ذهن که منجر به ایجاد عقد می شود را می گویند که به قصد انشاء با قصد ایجاد قرارداد نیز معروف است و معمولاً با لفظ یا امضای ذیل معامله ظهور پیدا می کند. (انشاء به معنی ایجاد امر معدوم است.
قصد و رضا باید به نحوی مثل لفظ، نوشته، اشاره یا عمل خارجی دیگری به طرف اعلام شود و معیوب نباشد. انعقاد عقد به اراده سالم طرفین نیاز دارد. اگر قصد و رضا مخدوش باشد، عقد حسب مورد باطل یا غیر نافذ محسوب می شود که در ادامه به توضیح آن می پردازیم. در حقوق فرانسه به جای واژه های «قصد و رضا» از واژه «اراده» استفاده شده است، ولی در حقوق ایران قصد و رضا دو عنصر متمایز از هم بوده که هر یک از لحاظ حقوقی آثار متفاوتی دارد. به طور خلاصه باید گفت اگر در انعقاد عقد، قصد وجود نداشته باشد یا مخدوش باشد معامله باطل است و هیچ اثری ندارد. اما اگر رضا معیوب باشد (اکراه) عقد غیر نافذ به شمار می آید.
مراحل درونی که برای انعقاد عقد روی میدهد به شرح ذیل است:
- مرحلة خطور: این مرحله غیرارادی بوده و در یک لحظه جرقه ای به صورت ناخودآگاه در ذهن زده می شود، مثل حرفه خرید خودرو یا ملک.
- مرحله سنجش: فرد در ذهن خود سود و زیان معامله را می سنجد.
- مرحلة رضا و تصمیم: تمایل فرد به انعقاد «رضا» نام دارد. به عبارتی، فرد راضی به معامله می شود.
- مرحله اجرای تصمیم (ظهور قصد): تا اینجای کار هیچ اتفاقی نیفتاده و عقد محقق نشده است. ولی به محض بیان ایجاب و قبول و اعلام اراده (مثل امضای ذیل مبایعه نامه) عقد را باید کامل و تشکیل شده بدانیم.
اثر فقدان قصد در معامله
ماده 191 قانون مدنی مقرر داشته است که :« عقد محقق می شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند.» البته نیازی نیست که اراده حتماً از طریق لفظ باشد بلکه می تواند با اشاره نیز صورت گیرد ولیکن در این موارد اشارات می بایست کاملاً واضح و معلوم باشد که قصد انجام معامله را دارد یا خیر و در همین خصوص ماده 192 بیان میدارد :«در مواردی که برای طرفین یا یکی از آنها تلفظ ممکن نباشد اشاره ای که مبین قصد و رضا باشد کافی است.» ماده 195 در مقام ذکر تمثیل آورده است که :« اگر کسی در حال مستی یا بیهوشی یا در خواب معامله نماید آن معامله به لحاظ فقدان قصد باطل است.» موارد مذکور در ماده مرقوم انحصاری نبوده و از باب تمثیل می باشند فلذا فقدان قصد به هر دلیل که باشد باعث بطلان عقد است به این معنی که هر گاه طرفین معامله یا یک طرف از انها قصد انجام معامله را نداشته باشند، معامله منعقده به لحاظ فقدان قصد باطل است مانند شخصی که اسلحه ای مرگبار به طرف صورتش گرفته شده و از وی می خواهند زیر قرارداد را امضاء نماید که بدیهی است در این حالت به لحاظ فقدان قصد معامله باطل است و یا فرد معتادی که به لحاظ عدم استعمال بموقع مواد افیونی قوه عاقله اش از کار افتاده و معانی لغات الفاظ را نمی داند که در این حالت اگر معامله ای نماید به لحاظ فقدان قصد معامله منعقده باطل می باشد.
نکته حائز اهمیت آنکه اراده دو طرف معامله می بایست در نوع عقد و موضوع عقد وحدت داشته باشد و الا عقد باطل است یعنی هر دو طرف بطور مثال قصد عقد بیع نمایند یا قصد عقد اجاره بشرط تملیک و دیگر آنکه هر دو طرف در خصوص مال واحد قصد و اراده نمایند. بطور مثال هر دو راجع به یک دستگاه آپارتمان معین یا مغازه معین اراده نمایند و الا عقد باطل است همانند آنکه یک طرف به قصد بیع قرار داد را امضا کند و دیگری به قصد اجاره بشرط تملیک و یا اینکه معامله ای فروشنده صرفاً قصد واگذاری یک باب منزل مسکونی را نموده ولیکن خریدار به تصور اینکه مورد معامله یک باب منزل مسکونی به انضمام مغازه متصل به ان می باشد مبادرت به امضاء قرار داد نموده که در دو مورد اخیر معامله به علت عدم وحدت قصد طرفین در نوع عقد و موضوع عقد باطل می باشد. به همین علت 194 قانون مدنی مقرر داشته است :«الفاظ و اشارات و اعمال دیگر که متعاملین بوسیله آن انشاء معامله می نمایند باید موافق باشد بنحوی که احد طرفین همان عقدی را قبول کند که طرف دیگر قصد انشاء آن را داشته است والا معامله باطل خواهد بود.»
ماده 196 قانون مدنی اشعار میدارد :«کسی که معامله می کند آن معامله برای خود ان شخص محسوب است، مگر اینکه در موقع عقد خلاف آنرا تصریح نماید یا بعد خلاف آن ثابت شود، معذالک ممکن است در ضمن معامله که شخص برای خود می کند، تعهدی هم به نفع شخص ثالثی بنماید.» در اختلاف میان نماینده و اصیل، مدعی کسی است که می گوید معامله به نمایندگی انجام شده است. و قسمت اخیر ماده استثنأ بر اصل نسبی بودن قرار داد هاست و نکته جالب توجه اینکه این بخش صرفاً متضمن تعهد به نفع شخص ثالث است و شامل تملیک مال نمی شود مع الوصف ذینفع می تواند از پذیرفتن آن خودداری کند.
ماده 197 همان قانون مقرر می دارد :«در صورتیکه ثمن یا مثمن معامله عین متعلق به غیر باشد که آن معامله برای صاحب عین خواهد بود.» این ماده چهره ای از معاملات فضولی را مطرح می نماید که در مقاله ای دیگر مفصلاً به آن خواهیم پرداخت.
ماده 198 قانون مدنی مقرر داشته است که :«ممکن است طرفین یا یکی از آنها به وکالت از غیر اقدام نماید و نیر ممکن است که یک نفر به وکالت از طرف متعاملن این اقدام را به عمل آورد.» یعنی ممکن است یک شخص به اعتبار نمایندگی های متعددی که دارد برای دیگران معامله نماید و یا اینکه خود یک طرف معامله واقع شود به استثناء قیم که نمی تواند با مولی علیه خود معامله نماید.
همانطور که در قسمت قبل توضیح دادیم رضا همان رضایت و تمایل داشتن به انجام معامله است، مرحله ای است که شخص به لحاظ وجود خصایص و شرایطی خاص متمایل به انجام معامله می شود و اگر هر یک از طرفین بنا به عللی رضایتش مخدوش باشد معامله غیر نافذ محسوب گردیده و پس از فراهم شدن شرایط با اعلام رضایت، عقد صحیح و الا باطل خواهد بود.
ارکان بطلان معامله به جهت فقدان قصد و رضا
همان طور که در ابتدای بحث بیان کردیم برای انعقاد هر عقد از حیث قصد و رضا چهار رکن لازم است و نبودن هر یک از آنها باعث بطلان عقد می شود لذا هر کدام را به طور مختصر توضیح میدهیم
1) عدم وجود قصد
اگر طرفین قصد ایجاد عقد را به هر دلیلی نداشته باشند، قرارداد قطعاً باطل خواهد بود. زیرا عقد از قصد تبعیت میکند (العقود تابعه للقصود)، ماده قانونی که فقدان قصد را باعث بطلان عقد می داند ماده ۱۹۵ قانون مدنی است که بیان میدارد: «اگر کسی در حال مستی یا بیهوشی یا در خواب معامله نماید، آن معامله به واسطه فقدان قصد باطل است.» مصادیق عنوان شده در این ماده حصری نیستند و بدیهی است که هر جا به هر دلیلی قصد وجود نداشته نباشد معامله باطل خواهد بود. ماده ۲۱۸ قانون مدنی نیز معامله صوری را به دلیل عدم وجود قصد باطل می داند (هرگاه معلوم شود که معامله با قصد فرار از دین به طور صوری انجام شده آن معامله باطل است). هرچند با وجود ماده ۱۹۵، تصویب ماده ۲۱۸ در سال ۱۳۷۰ غیر موجه به نظر می رسد.
سؤال: وضعیت «معاملات فردایی» از حیث آثار حقوقی چگونه است؟
در معاملات موسوم به «معاملات فردایی» که به موجب آن ذی نفعان بازار طلا و جواهرات در پایان یک روز معاملاتی، در خصوص قیمت این فلزات با ارزش در روز آینده معامله می کنند و بر اساس پیش بینی هایی که از نرخ طلا و جواهر در روز آینده دارند. تعهدی بر عهده می گیرند و بر این اساس تحصیل سود میکنند یا متحمل زیان می شوند؛ اولا، چنانچه طرفین قصدی برای انجام بیع در موعد مقرر نداشته باشند و تعهدی در این زمینه بر عهده نگیرند و در واقع موضوع معامله صرفاً ما به التفاوت قیمت روز فروش و روز موعد مقرر باشد به لحاظ فقدان شرایط صحت معامله موضوع ماده ۱۹۰ قانون مدنی، باطل است. ثانیاً چنانچه معامله نسبت به مال پایه صورت گیرد و قصد طرفین بر تحویل طلا و جواهر در آینده و یا تعهد آنان به بیع در آینده احراز شود در صورت دارا بودن دیگر شرایط صحت معامله واجد آثار حقوقی است. در هر صورت احراز قصد طرفین و شرایط صحت معامله بر عهده مقام قضایی رسیدگی کننده است. (نظریه مشورتی شماره 1403/99/7 مورخ (24/10/1399 )
2) عدم اعلام و بیان اراده
قصدی که ظهور و بروز پیدا نکند هیچ اثری ندارد. ماده ۱۹۱ قانون مدنی بیان می دارد: «عقد محقق می شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند.» بنابراین، سکوت در حقوق ایران علی الاصول علامت رضایت نیست، زیرا ساکت وضعیت مبهمی دارد، مگر اینکه همراه با قراین و امارات دیگر باشد. مثل سکوت نسبت به ادامه تصرف مستأجر پس از انقضای مدت اجاره. (موارد استثنایی وجود دارد که سکوت علامت رضاست، مثل عدم رد ترکه ظرف ۳۰ روز از فوت مورث، فوت یکی از شرکای شرکت تضامنی و سکوت وراث او که قبول بر بقای در شرکت قلمداد میشود یا ماده ۶۸ قانون امور حسبی).
مواد ۱۹۲ ،۱۹۳، ۱۹۴ و ۱۰۶۲ قانون مدنی به اعلام اراده اشاره دارد. مستفاد از ماده ۱۹۴ قانون مذکور اراده اصولاً از سه طریق ممکن است ابراز شود: اشاره یا فعل (معاطات)، لفظ و نوشته. عقد نکاح به دلیل اهمیت ویژه ای که دارد و از لحاظ اجتماعی امری مهم و حساس محسوب می شود حسب ماده ۱۰۶۲ صرفاً از طریق لفظ منعقد می شود. (لفظ عربی یا فارسی تفاوتی ندارد.)
اراده ظاهری یا باطنی چیست؟
در حقوق ایران با توجه به مواد ۱۹۱ ،۱۹۶، ۲۲۴، ۴۶۳ قانون مدنی، اراده باطنی یا حقیقی سبب تحقق و تشکیل عقد می شود (العقود تابعه للقصود). لذا آنچه در رابطه قراردادی طرفین مهم است نیت باطنی افراد است، نه آن چیزی که ظهور پیدا کرده است، با این شرط که نیست باطنی بین طرفین بروز پیدا کرده و وارد تراضی آنها شده باشد. مواد ۱۹۱ و ۱۹۶ قانون مدنی در این خصوص صراحت لازم دارد. البته این را باید خاطرنشان کرد که اصل و ظاهر بر اراده ظاهری و به عبارتی آنچه نمایان شده است می باشد زیرا ظاهر غالباً دلالت بر واقع دارد و محمول بر صحت است و اگر کسی خلاف آن را ادعا دارد باید اثبات کند، بنابراین در موضع شک باید به اصل رجوع کرد هر چند در عمل کشف اراده باطنی افراد کاری بس دشوار است و باید به قراین و امارات تمسک جست نظریه حاکمیت اراده باطنی در تفسیر قرارداد این نکته نیز قابل ذکر است که در تعارض بین اماره و اصل اماره مقدم است.
3) عدم توافق دو اراده
ارکان توافق (ایجاب و قبول) زمانی دو اراده به هم پیوند میخورند که به وسیله ایجاب و قبول تحقق پیدا کرده باشد.
«ایجاب»: اعلام اراده یا پیشنهاد یکی از طرفین مبنی بر ایجاد و انعقاد قرارداد را ایجاب می گویند. طرف ایجاب کننده را «موجب» می نامند.
«قبول»: پذیرش پیشنهاد یا رابطه حقوقی توسط طرف دوم عقد را قبول می گویند. طرف قبول کننده «قابل» نامیده میشود.
ایجاب باید چه شرایطی داشته باشد؟
ایجاب باید روشن، شفاف و واضح ابراز شود. ایجاب ممکن است برای فرد خاصی باشد یا برای عموم مردم مثل فروش بنزین در پمپ بنزین یا مالی که در ویترین مغازه گذاشته می شود. اما اگر در قراردادی که شخصیت طرف مهم باشد در ایجاب های عمومی می توان گفت یک شرط ضمنی مبنی بر پذیرش قبول توسط «موجب» وجود دارد و او حق دارد برخی افراد معلوم الحال را نپذیرد.
تفاوت ایجاب و دعوت به مذاکره:
ایجاب و دعوت به مذاکره با یکدیگر تفاوت دارند. گاهی اوقات منظور شخص صرفاً دعوت طرف مقابل به مذاکره و گفت و گو است، نه اعلام قصد انشاء (ایجاد) معامله. مثلاً آگهی هایی که در روزنامه یا فضای مجازی منتشر می شود. بنابراین به صرف اینکه یکی از بازدید کنندگان قبولی خود را اعلام نماید، نمیتوان گفت عقد منعقد شده است.
تفاوت ایجاب و قبول در مزایده یا مناقصه:
مزایده یا مناقصه خود یک نوع عقد بیع محسوب می شوند و علی الاصول در آگهی مزایده یا مناقصه نوشته می شود فروشنده در قبول یا رد پیشنهادات آزاد است. اقدام فروشنده یا مزایده گر فقط دعوت به مزایده است، نه ایجاب کامل یا قاطع زیرا در مزایده یا مناقصه قیمت واقعی تا آخرین لحظه مشخص نیست. بنابراین در این حالت صرف پیشنهاد بالاترین مبلغ یا پایین ترین مبلغ (حسب مورد) دلیلی بر انعقاد عقد به صورت کامل نیست بلکه مزایده گذارنده یا مناقصه گذارنده حق دارد این پیشنهاد را بررسی کند دکتر کاتوزیان در جلد اول قواعد عمومی قراردادها شماره ۱۵۳ پس از ارائه سه نظر نهایتاً در نتیجه گیری می نویسد، نظر کسانی که پس از تعیین برنده مزایده یا حراج عقد را تمام شده میدانند قوی تر است. اما با وجود این پیشنهاد کننده می تواند به صراحت اعلام کند در رد و قبول نتیجه مزایده آزاد است زیرا این قید نشان می دهد که او هنوز در انجام دادن معامله جازم نیست و مفاد عقد را بر مبنای مزایده انشاء نکرده است، همچنین اموری که نیاز به تخصص و مهارت دارد و پیشنهاد کننده باید یکی از داوطلبان را برگزیند یا در جایی که پیشنهاد کننده باید نوع جنس و مرغوب بودن آن را تشخیص دهد و بدین نکته تصریح می کند برنده شدن در مزایده به تنهایی عقد را واقع نمی سازد زیرا اراده برنده مزایده ایجاب است و باید مورد قبول قرار گیرد.
مدت اعتبار ایجاب:
اگر موجب مدت خاصی را تعیین کرده باشد با سپری شدن مدت، ایجاب از بین می رود و اگر گفته باشد که قبول باید فوراً اعلام شود، قبول کننده باید بی درنگ قبولی خود را اعلام نماید تشخیص فوری بودن با عرف است. اما اگر برای قبول مهلتی در نظر گرفته نشود قبول باید در مدت متعارف و متناسبی ابراز گردد. لذا عرف نمی پذیرد که قابل تا مدت زیادی قبولی را به تأخیر بیندازد. بنابراین، توالی ایجاب و قبول امری عرفی است.
قبول باید چه شرایطی داشته باشد ؟
قبول باید مطلق و بدون قید و شرط ابراز شود و اگر قابل در مفاد ایجاب قید یا شرطی بگنجاند عقد واقع نمی شود زیرا او یک ایجاب جدیدی را اعلام نموده که نیاز به قبول طرف اول دارد مثلاً فروشنده بگوید ملک را به صورت نقد یک میلیارد تومان می فروشم، ولی خریدار بگوید ملک را به صورت اقساط یک میلیارد تومان خریدم.
زوال ایجاب و قبول:
اگر ایجاب کننده قبل از قبول طرف مقابل محجور شود یا فوت کند، ایجاب از درجه اعتبار ساقط می شود و قبول طرف مقابل پس از آن باعث انعقاد عقد نمی شود، زیرا طرفین باید در زمان تکمیل عقد اهلیت داشته باشند. همچنین اگر قابل قبل از قبول فوت کند یا محجور شود همانند حالتی که برای ایجاب کننده بیان شد. عقد را باید باطل شده تلقی کرد و قبول به وراث به ارث نمی رسد، مگر اینکه ایجاب جدیدی برای وراث ارسال شود.
توافق دو اراده:
ایجاب و قبول زمانی عقد را تشکیل می دهند که با هم مطابقت داشته و منطبق با یکدیگر باشند. ماده ۱۹۴ قانون مدنی در این باره بیان میدارد: «الفاظ و اشارات و اعمال دیگر که متعاملین به وسلیه آن انشاء معامله می نمایند باید موافق باشد به نحوی که احد طرفین همان عقدی را قبول کند که طرف دیگر قصد انشاء آن را داشته است والا معامله باطل خواهد بود.» بنابراین هر یک از دو طرف عقد باید همان چیزی را بخواهد که طرف دیگر او اراده کرده است به بیانی دیگر تلاقی و مطابقت ایجاب و قبول یکی از شروط اصلی و صحت عقد است.
برای مثال، طرف اول بگوید ملک را با فلان مبلغ و با پیش پرداخت فلان مبلغ اجاره دادم، ولی طرف دوم تصور کند قصد او فروش است و بگوید ملک را مجموعاً فلان مبلغ خریدم یا فروشنده فروش موتور سیکلت را قصد کرده، ولی خریدار خرید خودرو را قصد نموده باشد. یا اینکه فروشنده قصد فروش ملک به صورت نقدی را داشته، ولی خریدار به تصور اینکه فروشنده قصد فروش اقساطی داشته آن را قبول نماید. (البته این موارد باید اثبات شود و قصد خریدار از قراین و امارات و عرف مشخص گردد. لازم به توضیح است بحث ما در اینجا ثبوتی است نه اثباتی) بنابراین اگر مواردی که ذکر شد برای دادگاه محرز شود عقد به دلیل عدم مطابقت ایجاب و قبول باطل خواهد بود.
زمان و مکان وقوع عقد:
وقتی قبول کننده اراده خود را مبنی بر قبول با هر عملی (فعل، نوشته یا لفظ) ابراز کند در همان لحظه عقد محقق می شود. اگر قبولی با نوشته انجام شده باشد، تحویل نامه به نامه رسان را می توان قصد قطعی برای ایجاد عقد دانست و در آن زمان عقد محقق شده تلقی می شود.
هر مکانی که آخرین جزء عقد در آنجا به وقوع پیوسته باشد همان جا محل انعقاد عقد است. یعنی مکانی که قبول ابراز می شود چه به صورت کتبی یا تلفنی یا غیره. (فایده این بحث بیشتر در تعیین صلاحیت است.)
نکته: درباره زمان و مکان قراردادهای الکترونیک یا فضای مجازی (مثل انعقاد قرارداد از طریق ایمیل یا خرید کالا از طریق دیجی کالا) اختلاف نظر وجود دارد. زیرا خرید و فروش على الخصوص به صورت آنلاین (مثل دیجی کالا) به طور کامل از طریق وب سایت و در بستر اینترنت انجام و پول نیز به صورت آنلاین پرداخت می شود و مکان فیزیکی عملاً وجود ندارد. قانون تجارت الکترونیکی مصوب ۱۳۸۲ نیز صراحتاً در این باره اظهار نظر نکرده است. به هر تقدیر، بحث در این باره مفصل است و تشریح آن در این مقال نمی گنجد. اما مختصراً اینکه برخی ها از روش سنتی پیروی میکنند و محل قبول و اجرای تعهد را محل وقوع عقد می دانند و برخی دیگر محل وصول قبولی محل اقامت موجب را محل انعقاد عقد دانسته اند نه محل استقرار سرور در هر حال به دلیل پیچیدگی منحصر به فرد این موضوع بحث در این باره بسیار است.
4) فقدان سلامت اراده (اشتباه و اکراه)
در حقوق ایران، عیوب اراده منحصر به «اکراه» و «اشتباه» است. ماده ۱۹۹ قانون مدنی در این زمینه اعلام می کند «رضای حاصل در نتیجه اشتباه یا اکراه موجب نفوذ معامله نیست.» در این ماده از تدلیس و غبن، که در حقوق پاره ای از کشورها در زمره عیوب رضا آمده است، نامی برده نشده است (کاتوزیان قواعد عمومی قراردادها، ج ۱، ش ۲۰۷)
به نظر، اکراه مستقیماً روی رضا اثر می گذارد و به عبارت دیگر موجب گرایش و میل به انجام معامله می شود و به دنبال آن قصد انشاء تحقق پیدا می کند و قرارداد بسته می شود؛ ولی اشتباه قصد را تحت تأثیر قرار می دهد و بدین جهت اشتباهات مهم موجب بطلان قرارداد است (صفایی، قواعد عمومی قراردادها زیر نویس ۸۷). بنابراین اشتباه مربوط به قصد است و اکراه نیز مربوط به اراده می باشد. لذا درباره اشتباه و اکراه مختصراً توضیحاتی به شرح ذیل ارائه میگردد.
اشتباه
اشتباه به طور کلی تصویر نادرست از یک واقعیت است. اشتباه در معامله موجب می شود عمل حقوقی انجام شده با تصورات ذهنی فرد مطابقت نداشته باشد. یعنی فرد در فکر و ذهن خود چیز دیگری را تصور می کرد اما در عمل به علت خطا و اشتباه صورت گرفته عمل حقوقی دیگر با شرایطی متفاوت شکل گرفته است. قاعده فقهی «ما وقع لم يقصد وما قصد لم يقع» (آنچه که منظور بوده واقع نشده و آنچه واقع شده منظور نبوده است) بر همین پایه استوار است. باید توجه داشت هر اشتباهی در عقد باعث بطلان قرارداد نمی شود، بلکه اشتباهی موجب بطلان عقد می شود که توجه به آن بسیار مؤثر و مهم بوده و قصد را از بین ببرد.
در مجموع پنج اشتباه که قصد را زائل کرده و باعث بطلان عقد می شود به شرح ذیل است:
1) اشتباه در نوع عقد:
هر یک از طرفین عقد باید همان عقدی را تصور کند که طرف دیگر او قصد انعقاد آن را دارد در غیر این صورت عقد باطل خواهد بود. برای مثال یکی از طرفین قصد فروش ملک را داشته ولی طرف دیگر به تصور اینکه او ملک را هبه کرده است آن را قبول نماید. این نوع اشتباه را می توان در زیر مجموعه بحث عدم تطابق و توافق ایجاب و قبول جای داد که درباره آن توضیح داده شد ماده ۱۹۴ در این باره بیان می دارد: «الفاظ و اشارات و اعمال دیگر که متعاملین به وسیله آن انشاء معامله می نمایند باید موافق باشد به نحوی که احد طرفین همان عقدی را قبول کند که طرف دیگر قصد انشاء آن را داشته است والا معامله باطل خواهد بود.»
2) اشتباه در مورد یا موضوع معامله:
یعنی یکی از طرفین یا هر دو طرف در موضوع معامله (که می تواند تعهد یا مال باشد) اشتباه نمایند. برای مثال، فروشنده قصد فروش طبقه چهارم از آپارتمانی که آسانسور ندارد را داشته اما خریدار با گمان اینکه فروشنده قصد فروش واحد طبقه اول را دارد قبولی خود را اعلام نماید. یا مثلاً فروشنده قصد فروش خودرو را داشته ولی خریدار قصد خرید خانه را کرده باشد. این گونه اشتباهات موجب بطلان معامله خواهد شد زیرا اراده ها با یکدیگر منطبق نیست. بنابراین معامله به دلیل مخدوش بودن قصد به استناد مواد ۱۸۳ و ۱۹۴ باطل تلقی می شود، چراکه در قسمت ایجاب و قبول بیان کردیم احدی از طرفین باید همان عقد را با همان شرایطی که ایجاب شده است قبول کند و اگر طرفین در موضوع معامله اشتباه کرده باشند، معامله به دلیل عدم تطابق و توافق دو اراده (ایجاب و قبول) باطل خواهد بود.
3) اشتباه در خود موضوع معامله (وصف اساسی – وصف جوهری):
یعنی یکی از طرفین یا هر دو طرف معامله در خصوصیات و ویژگیهای مورد معامله و وصف اساسی آن که عرفاً باعث تمایز آن کالا با کالای دیگر می شود اشتباه کرده باشند تفاوتی ندارد اشتباه ناشی از حکم یا موضوع بوده و یا تدلیس طرف مقابل برای مثال خریدار به تصور اینکه تابلوی مورد معامله اثر سهراب سپهری است آن را خریداری کرده و مبلغ زیادی برای آن پرداخت کرده باشد.در حالی که موضوع مورد معامله یک تابلوی عادی بوده است. در این مثال اثر سهراب سپهری بودن وصف ذاتی و اساسی محسوب می شود یا اینکه فردی خودرویی را به این تصور که مدل ۱۴۰۰ است خریداری کند اما بعداً معلوم شود خودرو مدل ۱۳۹۵ است. از مثال های دیگر می توان به خرید کفش زنانه به جای کفش مردانه یا مجسمه آب طلا به جای مجسمه طلا یا کالای جدید به جای کالای عتیقه اشاره کرد. بنابراین عرف باید آن دو کالا را متفاوت بداند. همان طور که گفتیم عقد از قصد تبعیت میکند و به این جهت در این گونه موارد عقد باطل است. (العقود تابعه للقصود؛ ما وقع لم يقصد و ما قصد لم يقع) ماده ۲۰۰ قانون مدنی درباره اشتباه در خود موضوع معامله بیان میدارد «اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که مربوط به خود موضوع معامله باشد». غاطبه حقوق دانان معتقدند منظور از لفظ «عدم نفوذ» در ماده ۲۰۰ قانون مدنی بطلان عقد است. هر چند برخی نیز معتقدند قانون مدنی در استعمال لفظ عدم نفوذ اشتباه کرده است. دکتر شهیدی معتقد است عدم نفوذ در ماده ۲۰۰ به معنای اعم آن که شامل بطلان و عدم نفوذ به معنای خاص است استفاده شده است و دلیل آن را نیز ذکر اشتباه در کنار اکراه در یک ماده ماده (۱۹۹) می داند که موجب شده است حکم مشترک که عبارت از عدم نفوذ به معنی اعم باشد، در ماده ۱۹۹ به آن دو نسبت داده شود و در ماده ۲۰۰ به دلیل ارتباط کامل با ماده ۱۹۹ تکرار گردد (شهیدی تشکیل قراردادها و تعهدات، ص ۱۶۵)
نکته ۱: در فرض مورد بحث (اشتباه در خود موضوع معامله) کالای معین مورد معامله قرار میگیرد (مثل گلدان جدید به جای گلدان عتیقه)، اما طرفین یا یکی از آنها در وصف جوهری یا اساسی یا صورت عرفیه مال اشتباه می کند، ولی ایجاب و قبول بر سر همین کالای مورد معامله است.
نکته ۲: اشتباه باید آن قدر ذاتی و اساسی باشد که موجب بطلان عقد گردد. لذا اشتباه در جنبه فرعی کالا (غیر اساسی) که عرفاً تشکیل دهنده هویت مال نمی باشد موجب بطلان عقد نمی شود. مانند اینکه طرف معامله گمان کند پارچه لباسی از پشم خالص است، ولی بعداً معلوم شود که از جنس پارچه بوده است نه پشم خالص. دکتر کاتوزیان بیان میدارد برای تمیز «علت عمده عقد» ضابطه عامی وجود ندارد. در هر دعوی، دادرس بایستی بر مبنای اوضاع و احوال خاص آن باعث و محرک اصلی دو طرف را در تراضی تشخیص دهد. زیرا احتمال دارد امری که در معامله ای انگیزه اصلی به شمار می آید در معامله دیگر از جهات فرعی باشد (کاتوزیان قواعد عمومی قراردادها، ج ۱، ش ۲۱۱)
بنابراین، دادگاه باید اراده واقعی طرفین یا یکی از آنها را کشف کند و عرف می تواند بهترین راه برای کشف واقع و اراده باشد. مثلاً کسی که وارد مغازه بدل فروشی می شود نمی تواند ادعا کند تصور می کرده گوشواره خریداری شده از جنس طلا است یا بالعکس در عمل كشف اراده و قصد انسان کاری بسیار دشوار است و معمولاً نیز در عمل به جای خواسته بطلان معامله به جهت اشتباه در خود موضوع معامله خواسته های فسخ قرارداد به جهت خیار غین یا خیار تدلیس مطرح می شود.
4) اشتباه در هویت جسمی یا اوصاف اساسی شخص مورد معامله در صورتی که شخصیت او علت عمده عقد باشد:
ماده ۲۰۱ قانون مدنی در این باره بیان می دارد: «اشتباه» در شخص طرف به صحت معامله خللی وارد نمی آورد، مگر در مواردی که شخصیت طرف علت عمده عقد بوده باشد.»
اشتباه در شخصیت به سه گونه است:
اول: اشتباه در هویت جسمانی یا مادی یا فیزیکی:
در مجموع از حیث مادی و فیزیکی یک فرد با فردی دیگر اشتباه می شود. مثلاً کسی که تصور می کرد طرف مقابل او حسن است، اما برادرش حسین بوده به عبارتی در کل یک انسان دیگری طرف مقابل او قرار گرفته در صورتی که ایجاب برای یک نفر دیگر بوده است.
دوم: اشتباه در هویت و وضع مدنی:
بدین ترتیب که از نظر مادی و جسمی شخصی طرف عقد قرار می گیرد که از آغاز مورد نظر بوده است لیکن معلوم میشود آن شخص هویت مدنی دیگری دارد و در احوال شخصی او اشتباه روی داده است. برای مثال ولگردی شناسنامه معمار صاحب نامی را می رباید و با ارائه آن ساختن بیمارستانی را به مقاطعه می گیرد (کاتوزیان قواعد عمومی قراردادها ج ۱ ش ۲۳۱) در این فرض در طرف ایجاب اشتباهی رخ نداده اما با اقدام طرف مقابل، موجب در هویت مدنی او اشتباه کرده است.
سوم: اشتباه در اوصاف اساسی شخص (نه وصف غیر اساسی):
در این فرض، طرف قرارداد از حیث مادی و حقوقی همان است که مورد نظر بوده، اما عقد به جهت وجود صفتی که در او بوده بسته شده که در واقع این صفت را دارا نبوده است. برای مثال، شخصی بدین گمان که با دکتری جراح روبه رو است درباره عمل جراحی یکی از بستگانش با او قرارداد می بندد، ولی پس از آن متوجه می شود که پزشک عمومی یا دکتر ادبیات یا شیمی است. یا مسلمانی بدین پندار که انجمی برای تبلیغ و توسعه معارف اسلامی تشکیل شده است مالی را وقف بر آن می کند سپس روشن می شود که هدف انجمن کمک به پیشرفت موسیقی و نقاشی بوده است. (کاتوزیان همان منبع).
نکته: همان طور که در قسمت اول ماده ۲۰۱ قانون مدنی آمده است، معامله در صورتی باطل است که شخصیت طرف مقابل علت عمده عقد باشد. لذا معمولاً در قراردادهای معوض شخصیت طرف مقابل اهمیتی برای انعقاد معامله ندارد مگر اینکه فعالیتی بوده که نیاز به تخصص و تبحر داشته باشد اما در معاملات غیر معوض مثل هبه یا صلح محاباتی شخصیت طرف مقابل علت عمده عقد است.
اشتباه در نکاح
اشتباه در نکاح سه حالت دارد که در دو حالت عقد باطل و در یک حالت عقد قابل فسخ است:
اول: اشتباه در شخص طرف (هویت جسمانی، مادی، فیزیکی):
برای مثال مردی ایجاب نکاح را به نسرین می دهد اما خواهرش نسترن قبول می کند در اینجا عقد به دلیل اشتباه در هویت جسمانی باطل است. (ماده ۱۰۶۷ قانون مدنی)
دوم: اشتباه در شخصیت از نوع هویت مدنی:
شخصیت مجموعه خصوصیاتی است که هر شخصی را از دیگران جدا می سازد برای مثال شخصی خود را به جای شخص دیگر جا میزند و با طرف مقابل ازدواج می کند در این مورد نیز عقد باطل است ماده ۱۰۶۷) قانون مدنی)
سوم: اشتباه در اوصاف:
یعنی شخص همان است و شخصیت مدنی نیز همان است. اما وصفی که برای خود به کار برده غیر واقعی بوده و باعث اشتباه طرف مقابل شده است. برای مثال فردی با این ادعا که پزشک متخصص است با دیگری ازدواج نماید، اما بعداً معلوم شود چنین وصفی را نداشته است. در این فرض قانون گذار در ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی حق فسخ در نظر گرفته است.
5) اشتباه در وجود علت تعهد:
علت یا جهت تعهد امری است که منظور مستقیم متعهد بوده و او را به تعهد وا داشته است. اگر به غلط تصور شود که جهتی برای تعهد وجود داشته، در حالی که در واقع وجود نداشته است، عقد باطل است. مثلاً اگر کسی خانه ای را که به ارث به او رسیده در مقابل آتش سوزی بیمه کند و بعد معلوم شود که خانه قبلاً بیمه بوده است (صفایی، قواعد عمومی قراردادها، ص ۸۸)
سؤال: آیا اشتباه در اوصافی که وارد قلمرو و تراضی طرفین قرار نگرفته عقد را باطل می کند؟
درباره اشتباه در وصف اساسی یا جوهری اختلاف نظر وجود دارد. دکتر کاتوزیان ابتدائاً می نویسد، این نظر که اشتباه باید مشترک بین طرفین باشد را بی گمان باید مردود شمرد. زیرا عقد از ترکیب و توافق دو اراده به وجود می آید و فساد هر یک از آن دو باعث بطلان یا عدم نفوذ عقد می شود اما در ادامه می نویسد اشتباهی مؤثر است که به گونه ای هر چند ضمنی بیان شده باشد. در این رابطه اجتماعی نمی توان منافع طرف قرارداد را تابع هدفهای خصوصی و دور از ذهن متعارف ساخت چراکه در این صورت هیچ کس به سرنوشت معامله خود اعتماد نمی کند و نظم معاملاتی بر هم میخورد .ک(اتوزیان قواعد عمومی قراردادها، ج ۱، ش ۲۱۲)
اشتباهاتی که باعث بطلان عقد نمیشود اما به متضرر حق فسخ می دهد:
اشتباه در قیمت (خیار غبن)
اشتباه در اوصاف غیر اساسی (خیار تخلف از وصف) مثلاً شخصی قالی کاشان خریداری نماید، اما بعداً معلوم شود قالی مورد معامله قالی تبریز است و
اشتباه ناشی از تدلیس (خیار تدلیس)
اشتباهاتی که هیچ تأثیری در عقد ندارند:
- اشتباه در قیمت که منجر به غبن فاحش نشود (ماده ۴۱۶ قانون مدنی)
- اشتباه در شخصیت طرف مقابل که علت عمده عقد نباشد.
- اشتباه در انگیزه (مثلاً طرف مقابل قصد داشت زمینی خریداری کند تا کارخانه ای تأسیس کند، اما در محاسبات ساخت کارخانه اشتباه کرده باشد.)
- اشتباه در قانون (برای مثال، کسی مالی را جهت صادرات خریداری کند، اما دولت از قبل صادرات آن کالا را ممنوع کرده باشد.)
اکراه:
همان طور که بیان کردیم در نظام حقوقی ایران عیوب اراده (قصد و رضا) عبارت از اشتباه و اکراه است. گفتیم اشتباه مربوط به قصد است و آن را معیوب می سازد و اکراه مربوط به رضا است و سلامت آن را از بین می برد قانون مدنی مباحث مربوط به اکراه را در مواد ۲۰۲ الی ۲۰۹ بیان نموده است.
وادار کردن دیگری به انجام معامله را اکراه می گویند. دکتر کاتوزیان در تعریف اکراه بیان می دارد در قانون مدنی اکراه تعریف نشده است ولی با توجه به جمع مواد ۲۰۲ تا ۲۰۸ قانون مدنی می توان گفت اکراه فشار غیر عادی و نامشروعی است که به منظور وادار ساختن شخص بر انشاء عمل حقوقی معین بر او وارد می شود. (کاتوزیان قواعد عمومی قراردادها ج ۱، ش ۲۵۳)
زیرا اکراه در این حد به اجبار تبدیل می شود، و معامله مجبور نیز به دلیل عدم وجود اراده یا قصد و اختیار غیر معتبر است.
اکراه به دو قسم تقسیم می شود: اکراه مادی، اکراه معنوی.
اکراه مادی را فشاری که به منظور انجام معامله بر معامله کننده وارد می شود و جسمی باشد می نامند. مانند اکراهی که به وسلیه ضرب و جرح صورت می گیرد و اگر فشار معنوی باشد بدین معنی که مستقیماً بر روح طرف معامله وارد آید مانند تهدید به قتل، اکراه را اکراه معنوی نامند. در معامله ای که در نتیجه اکراه واقع می شود قصد وجود دارد اما رضا کامل و سالم نیست هرگاه طرف معامله مکره باشد آزادی در اخذ تصمیم را از دست می دهد لذا در صورتی که معامله به اکراه واقع گردد رضای معامله کننده معلول و ناقص است و از این رو معامله غیر نافذ تلقی می شود (صفایی، قواعد عمومی قراردادها، ص ۱۰۴). البته در اکراه مادی اگر اکراه به حدی باشد که قصد را زائل کند، عقد باطل است.

عناصر تشکیل دهنده اکراه
- انجام عمل تهدید آمیز:
اکراه به اعمالی حاصل می شود که مؤثر در هر شخص باشعوری بوده و او را نسبت به جان یا مال یا آبروی خود تهدید کند به نحوی که عادتاً قابل تحمل نباشد. همچنین تهدید طرف معامله در نفس، جان یا آبروی اقوام نزدیک او از قبیل زوج و زوجه و آباء و اولاد نامزد، دوست نزدیک که در اراده متعامل (نه اراده نزدیکان وی) مؤثر واقع شود موجب اکراه است. نزدیکی درجه برای مؤثر بودن اکراه بسته به نظر عرف است. (مستنبط از مواد ۲۰۲ و ۲۰۴ قانون مدنی)
2) تأثیر تهدید در اکراه:
ظاهراً بند اول ماده ۲۰۲ قانون مدنی با بند دوم آن متعارض است. چرا که در بند اول ملاک نوعی را بیان نموده اما در بند دوم ضابطه شخصی را ملاک قرار داده است، برای رفع تعارض می توان گفت ضابطه نخستین برای تشخیص اکراه ضابطه نوعی است، یعنی باید در وهله اول به تأثیر عمل در شخصی متعارف توجه کرد مگر اینکه ثابت شود که عمل تهدید آمیز در شخص طرف معامله به علت وضع او مؤثر نبوده است (صفایی قواعد عمومی قراردادها، ص ۱۰۸) ماده ۲۰۵ در این باره بیان می دارد هرگاه شخصی که تهدید شده است بداند که تهدید کننده نمی تواند تهدید خود را به موقع اجرا گذارد و یا خود شخص مزبور قادر باشد بر اینکه بدون مشقت اکراه را از خود دفع کند و معامله را واقع نسازد آن شخص مکره محسوب نمیشود.
3) نامشروع بودن تهدید:
اگر شاکی یا طلبکار از طریق قانونی نسبت به توقیف اموال مدیون اقدام نماید و بدهکار در اثر این فشار خانه اش را بفروشد، نمی توان معامله را در اثر اکراه باطل دانست.
تفاوت اضطرار و اکراه:
ماده ۲۰۶ قانون مدنی بیان می دارد: «اگر کسی در نتیجه اضطرار اقدام به معامله کند، مکره محسوب نشده و معامله اضطراری معتبر خواهد بود.»
در اکراه تهدید به طور مستقیم برای وادار ساختن شخص به انجام معامله معین صورت می گیرد. ولی در اضطرار، فشاری که به معامل وارد می شود نتیجه اوضاع و احوالی است که هدفی در اجبار شخص به معامله معین ندارد. در این فرض انسانی او را تهدید به انعقاد قرارداد نمی کند بلکه خود تصمیم می گیرد که برای رهایی از ضرورت ها و فشارهای اقتصادی یا اخلاقی پیمانی ببندد. پس انگیزه اصلی او بر انشاء عقد امری درونی و نفسانی است. برای مثال مالکی برای تأمین هزینه های ضروری خود یا معاش نزدیکانش خانه خویش را بفروشد (کاتوزیان قواعد عمومی قراردادها، ج ۱، ش ۲۵۵)
در اضطرار تهدید درونی است و خارجی نیست مثل بیماری فرزند یا اینکه تهدید برای انعقاد معامله نیست مثل اینکه به کسی بگویند اگر یک میلیارد ندهی فرزندت را می کشیم و فرد از ترس آن خودروی خود را به دیگری بفروشد.
سوء استفاده از اضطرار:
به اعتقاد حقوق دانان سوء استفاده از اضطرار نوعی اکراه محسوب می شود، زیرا تحمیل قرارداد برخلاف میل و رضای فرد است. مثلاً جراحی که هنگام عمل با تهدید به خودداری از ادامه کار، مطالبه دستمزد گزافی از نزدیکان بیمار نماید. سوء استفاده از اضطرار در حقوق ایران در ماده ۱۷۹ قانون دریایی ایران پیش بینی شده است که در سایر موارد نیز می توان از آن وحدت ملاک گرفت. با این حال، دکتر صفایی بیان می دارد، حقیقت هر کس در زندگی کم و بیش براثر اضطرار معاملاتی انجام می دهد. زندگی بدون معامله و قرارداد ممکن نیست و چه بسا آدمی براثر نیازمندی یا فشار حوادث ناچار به عقد قرارداد می شود؛ پس قانون گذار نمی تواند هر اضطراری را در معامله مؤثر بداند. بیدادگری هنگامی آغاز می گردد که کسی با اطلاع از حالت اضطرار از آن بهره برداری نامشروعی کند( صفایی، قواعد عمومی قراردادها ص ۱۱۲). به هر تقدیر، با توجه به مشکل بودن اثبات اضطرار در دادگاه طرفی که مضطر بوده و مغبون گردیده است می تواند دادخواست فسخ قرارداد به جهت خیار غبن تقدیم نماید، با این شرط که این حق را ساقط نکرده باشد.
جهت کسب اطلاعات در خصوص دپارتمان های تخصصی گروه وکلای میزان به صفحه دپارتمان حقوقی و یا دپارتمان ملکی مراجعه نمائید.
گروه وکلا و مشاورین حقوقی میزان
تهران، میدان ونک، خیابان نهم گاندی، پلاک 5، واحد 9
